زندگی احساسی من
زندگی احساسی من
p34
(برش به شب)
- انیا کلی تدارکات دیده بود برای تولد تسوکی-
(برش به وقتی تولد شروع شد)
بکی:تولدت مبارکککککک دوست دارممممم
تسوکی:من بیشتررررر(همو بغل میکنن)
انیا:چندشا
دامیان:به به خانم فورجر چخبرا
انیا:تو اینجا چیکار میکنیییی
دامیان:اومدم تولد رفیقم
انیا:(اداشو در میاره)
تسوکی:اجازه این رقصو به من میدی؟
بکی:البته
دامیان:خب خانم زیبا به من افتخار رقص میدین؟
انیا:خیر
دامیان:(بغلش میکنه)
انیا:ولم کننننن(داد میزنه همه مردم برمیگردن نگاش میکنن)انیا نه نه بغلم کن عزیزم جز تو کی بغلم کنه
دامیان:البته چرا که نه
انیا:خودم بعدا حسابتو میرسم(زیر لبی)
دامیان:چشم
انیا:خب خب الان باید شمعارو فوت کنی
تسوکی:خانم بکی اجازه میدین باهم فوت کنیم؟
بکی:چرا که نه(باهم فوت میکنن)
انیا:مبارکههههه
(برش به بعد تولد)
دامیان:هی کجا فرار میکنییی
انیا:چیه ها چرا هنوز دنبالمییییییی
دامیان:دنبال عشقم نیام؟
انیا:برو گمش..(لباشو میبوسه)
-دامیان محکم داشت لباشو میبوسید که یهو تسوکی بکی میان...-
p34
(برش به شب)
- انیا کلی تدارکات دیده بود برای تولد تسوکی-
(برش به وقتی تولد شروع شد)
بکی:تولدت مبارکککککک دوست دارممممم
تسوکی:من بیشتررررر(همو بغل میکنن)
انیا:چندشا
دامیان:به به خانم فورجر چخبرا
انیا:تو اینجا چیکار میکنیییی
دامیان:اومدم تولد رفیقم
انیا:(اداشو در میاره)
تسوکی:اجازه این رقصو به من میدی؟
بکی:البته
دامیان:خب خانم زیبا به من افتخار رقص میدین؟
انیا:خیر
دامیان:(بغلش میکنه)
انیا:ولم کننننن(داد میزنه همه مردم برمیگردن نگاش میکنن)انیا نه نه بغلم کن عزیزم جز تو کی بغلم کنه
دامیان:البته چرا که نه
انیا:خودم بعدا حسابتو میرسم(زیر لبی)
دامیان:چشم
انیا:خب خب الان باید شمعارو فوت کنی
تسوکی:خانم بکی اجازه میدین باهم فوت کنیم؟
بکی:چرا که نه(باهم فوت میکنن)
انیا:مبارکههههه
(برش به بعد تولد)
دامیان:هی کجا فرار میکنییی
انیا:چیه ها چرا هنوز دنبالمییییییی
دامیان:دنبال عشقم نیام؟
انیا:برو گمش..(لباشو میبوسه)
-دامیان محکم داشت لباشو میبوسید که یهو تسوکی بکی میان...-
۱۰.۲k
۲۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.