گرگ ومیش پارت ۲۲
گرگ ومیش پارت ۲۲
+اون،اون جیمینه
+جیمین ، جیمین جیمین(داد میزد)
+واستا من انجام
+با تمام سرعت به طرف جیمین دویدم
جیمین ، جیمین
_ات؟
+آره من اتم من زندم
داشتم جیمین رو نگاه میکردم
که مرده مارو صدا کرد
_ات تو برو من یه کاریش میکنم
+نه منم میام
_باشه بیا
ویو ات
با جیمین وارد کلیسا شدم
وای خیلی ترسناکه مثل توی فیلم ترسناکه
_ات،اگه ترسیدی برو مشکلی نیست
+نه من باید با تو بیام
دارم زر میزنم(تو دلش میگه)
بالاخره به سالن اصلی رسیدیم
وای چه خفناک
(بچها مرده رو با این علامت نشون میدم{ & }
& بالاخره رسیدی(کنار مرده دوتا خون آشام دیگه هم هست)
_سلام بله ولی پشیمون شدم
& هه پشیمون شدی؟ دیر رسیدی میخوای زودم بری؟
+آقا نگاه کن یه سو تفاهم پیش آمده (همه ماجرا رو براش تعریف کردم )
& حالمو با این داستان عاشقانه بد کردی
+آقا خواهش میکنم کاریش نداشته باش
& تو حرف نزن که نوبت توهم میرسه
_ات ولش کن اصلا ارزش نداره بخاطر من به اون یارو التماس کنی
ویو ات
توی دلم یه آشوب بود حالم خوب نبود که جیمین گفت ولش کنم و برم
با این حرف جیمین مرد به کناریش یه علامت داد و که دیدم جیمین از درد به خودش پیچید
+ولش کن
خودمو جلوی جیمین انداختم
که دیدم دوتا مرد منو گرفتن خیلی اعصابم خورد شد و که یهو.
#اسمات
#وانشات
#فیک
#سناریو
+اون،اون جیمینه
+جیمین ، جیمین جیمین(داد میزد)
+واستا من انجام
+با تمام سرعت به طرف جیمین دویدم
جیمین ، جیمین
_ات؟
+آره من اتم من زندم
داشتم جیمین رو نگاه میکردم
که مرده مارو صدا کرد
_ات تو برو من یه کاریش میکنم
+نه منم میام
_باشه بیا
ویو ات
با جیمین وارد کلیسا شدم
وای خیلی ترسناکه مثل توی فیلم ترسناکه
_ات،اگه ترسیدی برو مشکلی نیست
+نه من باید با تو بیام
دارم زر میزنم(تو دلش میگه)
بالاخره به سالن اصلی رسیدیم
وای چه خفناک
(بچها مرده رو با این علامت نشون میدم{ & }
& بالاخره رسیدی(کنار مرده دوتا خون آشام دیگه هم هست)
_سلام بله ولی پشیمون شدم
& هه پشیمون شدی؟ دیر رسیدی میخوای زودم بری؟
+آقا نگاه کن یه سو تفاهم پیش آمده (همه ماجرا رو براش تعریف کردم )
& حالمو با این داستان عاشقانه بد کردی
+آقا خواهش میکنم کاریش نداشته باش
& تو حرف نزن که نوبت توهم میرسه
_ات ولش کن اصلا ارزش نداره بخاطر من به اون یارو التماس کنی
ویو ات
توی دلم یه آشوب بود حالم خوب نبود که جیمین گفت ولش کنم و برم
با این حرف جیمین مرد به کناریش یه علامت داد و که دیدم جیمین از درد به خودش پیچید
+ولش کن
خودمو جلوی جیمین انداختم
که دیدم دوتا مرد منو گرفتن خیلی اعصابم خورد شد و که یهو.
#اسمات
#وانشات
#فیک
#سناریو
۶.۴k
۱۸ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.