گرگ و میش پارت24
گرگ و میش پارت24
نامی:سال ها پیش ما سه قبیله بودیم
گرگ ، فرشته ها و ما خون آشام ها
فرشتهها مادر طبیعت بودن و جلوی دعوای بین ما و گرگ ها رو میگرفت اونا خیلی قدرت مند بودن که زمانی فرشته ها میخواستن که بین آدما و ما ها صلح برقرار کنن و باهم زندگی کنیم تا چند ماهی هم همین طوری بود. تا زمانی که فرشته ای به زیبایی الماس به دنیا آمد فرزند شاه و مکله بود وقتی به دنیا آمد مثل بقیه فرشته سفید بود اما وقتی بزرگتر شد نیمی فرشته سیاه و نیمی فرشته ی سفید دقیقا شبیه تو بود خیلی قدرت مند بود جوری که ما نگران آینده خودمون شدیم همه چیز خوب بود تا یه روز یه تاجر اونو دیدو روش قیمت گذاشت انسان های طمع کار اونو دزدیدن و بال هایش را کندن و وقتی ملکه و شاه با خبر شدن جنگ فجیعی رخ داد و آدم های زیادی کشته شدن پیشگو های پادشاه آمدنت رو پیشبینی کرده بودن دقیقا مثل اون دختره ای و دقیقا همون علامت رو روی پیشونیت داری
+خب گرگ ها چی شدن
کوک:اونا گرگ نما بودن پس شبیه آدما شدن با اونا زندگی میکنن
+اونا به آدما صدمه نمیزنن
شوگا:اونا از آدما محافظت میکنن و برای همینه که به ما حمله میکنن و نمیزارن که ما به آدما نزدیک بشیم
+خب راجب خودم باید چکار کنم من بلد نیستم خودمو کنترل کنم
نامی:این نیمه بدنت قدرت آتش رو داره
تهیونگ:این نیمه قدرت یخ رو داره
جین:علامت رو پیشونیت هم قدرت طبیعت و کنترل آب و هوا رو داری (بچها یعنی گیاهان و حیوانات و بارون و .....)
نامی:تو رسماً مادر طبیعتی
+ نمیدونم خوشحال باشم یا ناراحت من العان خودم نیستم
_یعنی متوجه نشدی؟ تو العان خود واقعیت هستی و بدن انسانیت یه پوسته هستش تا تورو از آدما در امان نگه داره
کوک:خودم بهت آموزش میدم چکار کنی
نامی: این یه موضوعی نیست که باهاش مسخره بازی دربیاری تو باید یه استاد داشته باشی و من اون استادو برات پیدا میکنم
+باشه حالا میشه منو برسونین خونه
_اره خودم میرسونمت
نامی: ات مراقب خودت باش
+باشه بای
رسیدم خونه جیک منو دید که راه شو کج کرد و رفت محل ندادم رفتم داخل
ویو ات
این چند وقت جیک نه بهم زنگ میزنم نه جواب گوشیش رو میده امروز میرم پیش ازش میپرسم تو راه بودم که بارون گرفت بیا اینم شانس منه
تا خونه جیک دویدم که دیدم روی حیاط رفتم جلو اون موهاش رو کوتاه کرده؟(بچها جیک موهاش بلند بودن)
+جیک، جیکچرا موهاتو کوتاه کردی که بدون محل دادن رفت تو خونه در رو بست که چند تا از دوستاشو دیدم و رفتم جلو
+شما با جیک این کارو کردین
۰ اره ما با جیک این کارو کردیم(بچها علامت دوستش ) مثلاً میخوای چکار کنی
+یه مشت محکم به صورتش زدم که یهو تبدیل به یه گرگ شد و به سمتم حمله ور شد که جیک آمد و تبدیل به یه گرگ شد اونا داشتن جیک رو میزدن که
#سناریو#فیک#وانشات
نامی:سال ها پیش ما سه قبیله بودیم
گرگ ، فرشته ها و ما خون آشام ها
فرشتهها مادر طبیعت بودن و جلوی دعوای بین ما و گرگ ها رو میگرفت اونا خیلی قدرت مند بودن که زمانی فرشته ها میخواستن که بین آدما و ما ها صلح برقرار کنن و باهم زندگی کنیم تا چند ماهی هم همین طوری بود. تا زمانی که فرشته ای به زیبایی الماس به دنیا آمد فرزند شاه و مکله بود وقتی به دنیا آمد مثل بقیه فرشته سفید بود اما وقتی بزرگتر شد نیمی فرشته سیاه و نیمی فرشته ی سفید دقیقا شبیه تو بود خیلی قدرت مند بود جوری که ما نگران آینده خودمون شدیم همه چیز خوب بود تا یه روز یه تاجر اونو دیدو روش قیمت گذاشت انسان های طمع کار اونو دزدیدن و بال هایش را کندن و وقتی ملکه و شاه با خبر شدن جنگ فجیعی رخ داد و آدم های زیادی کشته شدن پیشگو های پادشاه آمدنت رو پیشبینی کرده بودن دقیقا مثل اون دختره ای و دقیقا همون علامت رو روی پیشونیت داری
+خب گرگ ها چی شدن
کوک:اونا گرگ نما بودن پس شبیه آدما شدن با اونا زندگی میکنن
+اونا به آدما صدمه نمیزنن
شوگا:اونا از آدما محافظت میکنن و برای همینه که به ما حمله میکنن و نمیزارن که ما به آدما نزدیک بشیم
+خب راجب خودم باید چکار کنم من بلد نیستم خودمو کنترل کنم
نامی:این نیمه بدنت قدرت آتش رو داره
تهیونگ:این نیمه قدرت یخ رو داره
جین:علامت رو پیشونیت هم قدرت طبیعت و کنترل آب و هوا رو داری (بچها یعنی گیاهان و حیوانات و بارون و .....)
نامی:تو رسماً مادر طبیعتی
+ نمیدونم خوشحال باشم یا ناراحت من العان خودم نیستم
_یعنی متوجه نشدی؟ تو العان خود واقعیت هستی و بدن انسانیت یه پوسته هستش تا تورو از آدما در امان نگه داره
کوک:خودم بهت آموزش میدم چکار کنی
نامی: این یه موضوعی نیست که باهاش مسخره بازی دربیاری تو باید یه استاد داشته باشی و من اون استادو برات پیدا میکنم
+باشه حالا میشه منو برسونین خونه
_اره خودم میرسونمت
نامی: ات مراقب خودت باش
+باشه بای
رسیدم خونه جیک منو دید که راه شو کج کرد و رفت محل ندادم رفتم داخل
ویو ات
این چند وقت جیک نه بهم زنگ میزنم نه جواب گوشیش رو میده امروز میرم پیش ازش میپرسم تو راه بودم که بارون گرفت بیا اینم شانس منه
تا خونه جیک دویدم که دیدم روی حیاط رفتم جلو اون موهاش رو کوتاه کرده؟(بچها جیک موهاش بلند بودن)
+جیک، جیکچرا موهاتو کوتاه کردی که بدون محل دادن رفت تو خونه در رو بست که چند تا از دوستاشو دیدم و رفتم جلو
+شما با جیک این کارو کردین
۰ اره ما با جیک این کارو کردیم(بچها علامت دوستش ) مثلاً میخوای چکار کنی
+یه مشت محکم به صورتش زدم که یهو تبدیل به یه گرگ شد و به سمتم حمله ور شد که جیک آمد و تبدیل به یه گرگ شد اونا داشتن جیک رو میزدن که
#سناریو#فیک#وانشات
۷.۳k
۲۴ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.