Life for love
Life for love
پارت 24
اسلاید ۲ دایه سان هی که قاضیه ( ولی قاضی پرونده ی سان هی نیست )
انا: پس می تونید برید خونتون؟؟
سان هی: بله می تونم ولی اینجا بمونم بهتره
میرا: درسته، ولی نگران نباشید خودم یک راهی پیدا می کنم علاوه بر اون الان یک برگه برنده هم تو استینمون داریم.
انا: چی برگی؟؟
سان هی: ماجرای امروز صبح؟ قتل یکی از بادیگارد ها و تلاش برای اسیب زدن به شما؟
میرا: دقیقا اگه ازش درست استفاده کنیم مس تونیم با استفاده از این پرونده شکایتمون برای دادگاه وقت بخریم و تو روز دادگاه اینو پیش قاضی مطرح کنیم تا یک جلسه دیگه برگزار کنه و دادگاه اخر بیوفته یم روز دیگه
انا: ار این عالیه!
سان هی: خوبه با مشاور کانگ صحبت میکنم ببینم چی میشه!
( ساعت ۱۲ داخل خونه )
هعی خداااا خستمه، گشنمه، همشم بخاطر توعه!....عه اععععععع
میرا: چتهههه؟؟
انا: ناهار نخوردم، شااااااامم نخوردم ( بغض )
میرا: الان داری بخاطر غذا گریه می کنی؟ ( شکه، شچم های گرد شده )
انا: من برای غذا گریه که هیچ ادمم می کشم ( سیس گنگ )
میرا: ( پوکر ) خدا شفات بده صبر کن الان ی چی درست می کنم بخوری قحطی زده بدبخت
انا: ( چشم های نازک شده ) حواسم هستا که یواشکی بیرون بیمارستان داشتی مثل خر شیرینی می خوردی هااا ولی برای من چند تا دونه اوردی!
میرا: ........ م..من نمی دونم راجب چی حرف می زنی ( لبخند ضایع )
انا: حالا اینا ولش ولی دیگه باید بهش عادت کنی
میرا: به چی عادت کنم؟
انا: اینکه بالاخره یک پرونده باخت تو روزمه کاریت باشه خانم خانما ( نیشخند )
میرا: اها اونو میگی پس بزار خیالت راحت کنم من نمی بازم درضمن بازی هنوز تموم نشده تا روز دادگاه چهار روز وقت داریم
انا: می بینمت! ولی چه بلایی سر اقای جئون میاد!!
میرا: اگه دختره رضایت بده که قرامت میدیم و با پول ازاد میشه اما اگه نه که فکر کنم حدودا هشت سال کاری که کرده زندان داره البته بستگی به پزشک قانونی داره که تعیین کنه مقدار جراحات و صدمات چقدره با وجود اینا دادگاه برای کارش تصمیم میگیره چه مجازاتی بزاره
انا: اوکی فهمیدم
پارت 24
اسلاید ۲ دایه سان هی که قاضیه ( ولی قاضی پرونده ی سان هی نیست )
انا: پس می تونید برید خونتون؟؟
سان هی: بله می تونم ولی اینجا بمونم بهتره
میرا: درسته، ولی نگران نباشید خودم یک راهی پیدا می کنم علاوه بر اون الان یک برگه برنده هم تو استینمون داریم.
انا: چی برگی؟؟
سان هی: ماجرای امروز صبح؟ قتل یکی از بادیگارد ها و تلاش برای اسیب زدن به شما؟
میرا: دقیقا اگه ازش درست استفاده کنیم مس تونیم با استفاده از این پرونده شکایتمون برای دادگاه وقت بخریم و تو روز دادگاه اینو پیش قاضی مطرح کنیم تا یک جلسه دیگه برگزار کنه و دادگاه اخر بیوفته یم روز دیگه
انا: ار این عالیه!
سان هی: خوبه با مشاور کانگ صحبت میکنم ببینم چی میشه!
( ساعت ۱۲ داخل خونه )
هعی خداااا خستمه، گشنمه، همشم بخاطر توعه!....عه اععععععع
میرا: چتهههه؟؟
انا: ناهار نخوردم، شااااااامم نخوردم ( بغض )
میرا: الان داری بخاطر غذا گریه می کنی؟ ( شکه، شچم های گرد شده )
انا: من برای غذا گریه که هیچ ادمم می کشم ( سیس گنگ )
میرا: ( پوکر ) خدا شفات بده صبر کن الان ی چی درست می کنم بخوری قحطی زده بدبخت
انا: ( چشم های نازک شده ) حواسم هستا که یواشکی بیرون بیمارستان داشتی مثل خر شیرینی می خوردی هااا ولی برای من چند تا دونه اوردی!
میرا: ........ م..من نمی دونم راجب چی حرف می زنی ( لبخند ضایع )
انا: حالا اینا ولش ولی دیگه باید بهش عادت کنی
میرا: به چی عادت کنم؟
انا: اینکه بالاخره یک پرونده باخت تو روزمه کاریت باشه خانم خانما ( نیشخند )
میرا: اها اونو میگی پس بزار خیالت راحت کنم من نمی بازم درضمن بازی هنوز تموم نشده تا روز دادگاه چهار روز وقت داریم
انا: می بینمت! ولی چه بلایی سر اقای جئون میاد!!
میرا: اگه دختره رضایت بده که قرامت میدیم و با پول ازاد میشه اما اگه نه که فکر کنم حدودا هشت سال کاری که کرده زندان داره البته بستگی به پزشک قانونی داره که تعیین کنه مقدار جراحات و صدمات چقدره با وجود اینا دادگاه برای کارش تصمیم میگیره چه مجازاتی بزاره
انا: اوکی فهمیدم
۴.۶k
۱۳ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.