Life for love
Life for love
پارت 23
میرا: خیلی حیف شد تمام نقشه هامون نقش بر اب شد( عصبی)
انا: اقای جئون راه دیگه ایی وجود نداره؟؟
سان هی: تنها راه حلمون همین بود اگه اون ماشین رو پیدا نکنیم کارمون تمومه.
انا: تا روز دادگاه چند روز دیگه مونده؟؟
سان هی: ۴ روز
میرا: چطور اون ماشین رو پیدا کنیم این کشور خیلی بزرگه اون ماشین میتونه هرجایی باشه ما وقت نداریم برای اینکار
انا: خب می تونیم کاری کنیم دادگاه رو بندازن یک روز دیگه نمیشه؟؟
سان هی: فکر نکنم کسی که پشت این ماجراهاس اجازه بده روز دادگاه رو تغییر بدیم
میرا: شاید ماشین پیش اونه !؟
سان هی: نه نیست اگه بود بیکار نمی نشست بجز اون فیلما که ما می خوایم یک سری اطلاعات مخفی درمورد بازار سیاه ارز هست اگه پیش اون بود تا الان ازش استفاده می کرد اگه تا الان کاری نکرده تو شک وجود داره اول اینکه هنوز اونارو پیدا نکرده و دوم از وجود همچین چیزی خبر نداره!!
انا: تو نمی دونی کیه که داره این کار هارو می کنه؟ نمیشناسیش؟
سان هی: نه نمی دونم کیه
میرا: عالی شد حالا یک دشمن خطرناک هم داریم که حتی نمیشناسیمش بعد تازه اون قصد جونمونم داره ، راستی تو چطور از بیمارستان اومدی بیرون؟؟؟؟
اتا: راست میگه چطوررر؟
سان هی: دایه ام یک قاضیه که بزرگم کرده برای همینم ازش کمک گرفتم درمورد پرونده بیماری روانیم اما درمورد بقیه کار ها نمیشه کسی نمی دونه اگه بدونه ممکنه از کارش یا بر کنارش کنن یا بلایی سرش بیارن
انا: اوووو. میرا نمیشه اینطوری کاری کرد؟؟
میرا: نه نمی تونیم از رابطامون استفاده کنیم وگرنه که بابام ایجا تو اداره دادستانی یک دوست داره اما اینکار هم غیر اخلاقیه هم خطرناکه ممکنه به جرم سو استفاده از قدرت و نفوذ یا زندانی بشم یا پروانه وکالتم باطل کنن!!
انا: هوووووف لعنت
پارت 23
میرا: خیلی حیف شد تمام نقشه هامون نقش بر اب شد( عصبی)
انا: اقای جئون راه دیگه ایی وجود نداره؟؟
سان هی: تنها راه حلمون همین بود اگه اون ماشین رو پیدا نکنیم کارمون تمومه.
انا: تا روز دادگاه چند روز دیگه مونده؟؟
سان هی: ۴ روز
میرا: چطور اون ماشین رو پیدا کنیم این کشور خیلی بزرگه اون ماشین میتونه هرجایی باشه ما وقت نداریم برای اینکار
انا: خب می تونیم کاری کنیم دادگاه رو بندازن یک روز دیگه نمیشه؟؟
سان هی: فکر نکنم کسی که پشت این ماجراهاس اجازه بده روز دادگاه رو تغییر بدیم
میرا: شاید ماشین پیش اونه !؟
سان هی: نه نیست اگه بود بیکار نمی نشست بجز اون فیلما که ما می خوایم یک سری اطلاعات مخفی درمورد بازار سیاه ارز هست اگه پیش اون بود تا الان ازش استفاده می کرد اگه تا الان کاری نکرده تو شک وجود داره اول اینکه هنوز اونارو پیدا نکرده و دوم از وجود همچین چیزی خبر نداره!!
انا: تو نمی دونی کیه که داره این کار هارو می کنه؟ نمیشناسیش؟
سان هی: نه نمی دونم کیه
میرا: عالی شد حالا یک دشمن خطرناک هم داریم که حتی نمیشناسیمش بعد تازه اون قصد جونمونم داره ، راستی تو چطور از بیمارستان اومدی بیرون؟؟؟؟
اتا: راست میگه چطوررر؟
سان هی: دایه ام یک قاضیه که بزرگم کرده برای همینم ازش کمک گرفتم درمورد پرونده بیماری روانیم اما درمورد بقیه کار ها نمیشه کسی نمی دونه اگه بدونه ممکنه از کارش یا بر کنارش کنن یا بلایی سرش بیارن
انا: اوووو. میرا نمیشه اینطوری کاری کرد؟؟
میرا: نه نمی تونیم از رابطامون استفاده کنیم وگرنه که بابام ایجا تو اداره دادستانی یک دوست داره اما اینکار هم غیر اخلاقیه هم خطرناکه ممکنه به جرم سو استفاده از قدرت و نفوذ یا زندانی بشم یا پروانه وکالتم باطل کنن!!
انا: هوووووف لعنت
۴.۴k
۱۳ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.