شعلههایعشق
#شعله_های_عشق
#part_1
#ادامه_پارت
بعد همه دست زدن و عاقد رفت و منم رفتم تو اتاقم دراز کشیدم کم کم لباسمو درآوردم ساعت ۱ بود الان وقته نداره سریع پیرهن همیشگیم پوشیدم و رفتم از پله پایین پیرهنم دقیقا پایین قوزک پام بود و آستین های پفی قشنگی داشت رفتم و نشستم روی میز جای من این دفعه پیش داداشی جین بود غذا پیتزا بود و چن تا ساندویچ و نوع فست فود های خونگی که من پیتزا رو انتخاب کردم و سه قارچ خوردم تشکر کردم و رفتم سمته حیاط با ادوارد روبرو شدم اونم سریع تموم کرده بود تا بازی کنیم ماشین هارو آماده کردیم
- ماله هرکی زودتر برسه به خط
اونم گفت
: باشه
#part_1
#ادامه_پارت
بعد همه دست زدن و عاقد رفت و منم رفتم تو اتاقم دراز کشیدم کم کم لباسمو درآوردم ساعت ۱ بود الان وقته نداره سریع پیرهن همیشگیم پوشیدم و رفتم از پله پایین پیرهنم دقیقا پایین قوزک پام بود و آستین های پفی قشنگی داشت رفتم و نشستم روی میز جای من این دفعه پیش داداشی جین بود غذا پیتزا بود و چن تا ساندویچ و نوع فست فود های خونگی که من پیتزا رو انتخاب کردم و سه قارچ خوردم تشکر کردم و رفتم سمته حیاط با ادوارد روبرو شدم اونم سریع تموم کرده بود تا بازی کنیم ماشین هارو آماده کردیم
- ماله هرکی زودتر برسه به خط
اونم گفت
: باشه
- ۱.۶k
- ۰۶ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط