فیک سالگرد ازدواجمون
pãrt : last part
عرررررر خوراکی مورد علاقم توش بود شیرکاکائو منم برداشتم و تا تهش و خوردم بعد چند دیقه احساس کردم حالم خیلی بده با خودم گفتم شاید بخاطر بچس پس توجه نکردم و به کارم ادامه دادم اما چند دیقه بعد احساس مسمومی کردم و سریع رفتم دکتر مشکلاتمو به دکتر گفتم بعد ازم خون گرفتن ببینن علت حال بدم چیه
دکتر : خانم شما مرگ موش خوردید برا بچتون به شدت خطر ناکه الان باید مطمئن شیم که بچه زندس یا نه
ا.ت : م.م.مر.مرگ م.موش؟ ب.باشه لطفاً مطمئن شید فقط میتونم زنگ بزنم به همسرم؟
دکتر : هر چی اثرش بمونه بد تر میشه لطفاً سریعتر
ا.ت : بله چشم ( و به هان زنگ میزنه )
( مکالمه تلفنی هان و ا.ت )
هان : جانم بیب؟
ا.ت : ه.هان تو برام شیرکاکائو فرستاده ب.بودی؟
هان : من؟ نه کی؟
ا.ت : وقتی تو رفتی یه نفر به اسم تو برام شیر کاکائو فرستاد منم خوردم ول.ولی.ولی
هان : ولی چی؟ بگو
ا.ت : توش مرگ موش بود الان هم دکتر داره میبینه بچه مرده یا نه آدرس بیمارستان میفرسم بیا
هان : ب.باشه ب.بف.بفرس
ا.ت آدرس رو میفرسه و هان به سرعت خودشو میرسونه دکتر کارشو انجام میده و از هان رو صدا میکنه تا بره تو اتاق هان میره پیش ا.ت و منتظر میمونن تا دکتر جواب بده و بلاخره دکتر برای جواب به اتاق میاد
دکتر : خوشبختانه بچتون زندس به موقع اومدید
هان اشکاشو پاک میکنه و یه نفس عمیق میکشه و پول بیمارستان رو حساب میکنه و ا.ت رو به خونه میبره و از اونجایی که مطمئن بود کار میسو بوده زنگ میزنه به میسو
هان : هه میسو تلاشتو کردی؟ دیدی که نتونستی تو نمیتونی رابطمونو خراب کنی الان بچم هم حالش خوبه خوبه پس گورتو از زندگیمون گم کن بار بعد دور و ورش ببینمت دیگه بهت اجازه زندگی نمیدم گمشووووووو
و تا میسو اومد چیزی بگه قطع کرد و اونا ۹ ماه بعد بچشون رو به دنیا آوردن و تا همیشه کنار هم زنگی کردن
پایان
عرررررر خوراکی مورد علاقم توش بود شیرکاکائو منم برداشتم و تا تهش و خوردم بعد چند دیقه احساس کردم حالم خیلی بده با خودم گفتم شاید بخاطر بچس پس توجه نکردم و به کارم ادامه دادم اما چند دیقه بعد احساس مسمومی کردم و سریع رفتم دکتر مشکلاتمو به دکتر گفتم بعد ازم خون گرفتن ببینن علت حال بدم چیه
دکتر : خانم شما مرگ موش خوردید برا بچتون به شدت خطر ناکه الان باید مطمئن شیم که بچه زندس یا نه
ا.ت : م.م.مر.مرگ م.موش؟ ب.باشه لطفاً مطمئن شید فقط میتونم زنگ بزنم به همسرم؟
دکتر : هر چی اثرش بمونه بد تر میشه لطفاً سریعتر
ا.ت : بله چشم ( و به هان زنگ میزنه )
( مکالمه تلفنی هان و ا.ت )
هان : جانم بیب؟
ا.ت : ه.هان تو برام شیرکاکائو فرستاده ب.بودی؟
هان : من؟ نه کی؟
ا.ت : وقتی تو رفتی یه نفر به اسم تو برام شیر کاکائو فرستاد منم خوردم ول.ولی.ولی
هان : ولی چی؟ بگو
ا.ت : توش مرگ موش بود الان هم دکتر داره میبینه بچه مرده یا نه آدرس بیمارستان میفرسم بیا
هان : ب.باشه ب.بف.بفرس
ا.ت آدرس رو میفرسه و هان به سرعت خودشو میرسونه دکتر کارشو انجام میده و از هان رو صدا میکنه تا بره تو اتاق هان میره پیش ا.ت و منتظر میمونن تا دکتر جواب بده و بلاخره دکتر برای جواب به اتاق میاد
دکتر : خوشبختانه بچتون زندس به موقع اومدید
هان اشکاشو پاک میکنه و یه نفس عمیق میکشه و پول بیمارستان رو حساب میکنه و ا.ت رو به خونه میبره و از اونجایی که مطمئن بود کار میسو بوده زنگ میزنه به میسو
هان : هه میسو تلاشتو کردی؟ دیدی که نتونستی تو نمیتونی رابطمونو خراب کنی الان بچم هم حالش خوبه خوبه پس گورتو از زندگیمون گم کن بار بعد دور و ورش ببینمت دیگه بهت اجازه زندگی نمیدم گمشووووووو
و تا میسو اومد چیزی بگه قطع کرد و اونا ۹ ماه بعد بچشون رو به دنیا آوردن و تا همیشه کنار هم زنگی کردن
پایان
۵.۳k
۰۸ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.