فصل عشق خونین
فصل۲ 《عشق خونین 》
پارت ۸۸
از کلبه خارج شد و کالسکه را دید
دال: بانو چش شده
جیمین : نگران نباش خوب میشه راستی کاره خوبی کردین کالسکه رو آوردن
یورام : فکر من بود بگذریم زود سوار شو که بریم
جیمین سوار کالسکه شد و ات رو هم آروم گذاشت و سرش را گذاشت رو شانه اش آروم صورتش را نوازش میکرد ناگهان مردمک چشم هایش چرخید رو دست اش و نبود اون تتو رو دید نفس آهسته ای کشید و بوسی رو پیشانی اش گذاشت ... تا رسیدن به قصر تاریک ..
کالسکه وارد قصر شد رسیدن به محضره خودش به بیرون نگاه میکرد بلخره کالسکه ایستاد یورام جلو کالسکه ایستاد و جیمین ات را براید استایل بغل گرفت و از کالسکه پیاده شد همه خانواده بزرگ پارک ایستاده بودن جز دو نفر،
جیمین سمته آن ها قدم برداشت ....
تا میخواست بدونه هیچ اهمیتی از. کنارشان رد بشه که وزیر داخلی گفت
کوان : سرورم ایشون کی هستین
جیمین : خودت میفهمی
قدم دیگی برداشت که نامادریش گفت
ییون : پسرم زود تر ببرش هوا خیلی سرده
جیمین بودنه هیچ حرفی راهی شد و در این جا ماند خواهر یورام کلارا به شدت کنجکاو و اینکه از دست دادن جیمین ترس گرفته اش بود
______________
آروم چشم هایش را باز کرد و به سقف مشکی رنگ خیره شد زود رو تخت نشست و به اتاق نگاه کرد اتاق خیلی بزرگی بود و همچنین مشکی در باز شد و جیمین وارد اتاق شد با نگرانی زود سمته تخت رفت و روبه رو ات قرار گرفت
جیمین : بیدار شدی
ات : ا.....آره
جیمین : ببینم سردرد که نداری نه
ات: کمی سرم گیج میره
جیمین : این طبیعی هستش چون سه روزه که خوابی و چیزی نخوردی
ات شوکه گفت
ات: چی سه روز ... من باید برم چون سوی جانگ و سویون نگران میشن
جیمین : باشه عزیزم اول یه چیزی بخور
جیمین از رو تخت بلند شد و سمت در رفت بعد از چند مین دوباره برگشت
ات: جیمین چرا این جور لباس پوشیدی
حیمین خنده ای کرد
جیمین : چون من شاهزاده این دنیا هستم پس باید اینجور لباس بپوشم
ات خنده ای کرد
ات: خیلی خوشتیپ شدی با این کت شلوار
جیمین: ممنونم ...
ات نمیتوانست که چجوری از جیمین بپرسه که مادرش کجاست با افکارش درگیر بود تا اینکه جیمین دستش را گرفت و نگاهش را به جیمین دوخت
جیمین: مرواریدم چی شده ؟ چرا تو فکری
ات : میشه یه سوال بپرسم
جیمین : آره این چه حرفیه بگو
ات: م...مادرت کجاست میشه نشونم بدی
جیمین خنده غمگینی کرد و گفت
جیمین : نشونت میدم اول یه چیزی بخور
به پایان تلخش دیگه میرسیم
پارت ۸۸
از کلبه خارج شد و کالسکه را دید
دال: بانو چش شده
جیمین : نگران نباش خوب میشه راستی کاره خوبی کردین کالسکه رو آوردن
یورام : فکر من بود بگذریم زود سوار شو که بریم
جیمین سوار کالسکه شد و ات رو هم آروم گذاشت و سرش را گذاشت رو شانه اش آروم صورتش را نوازش میکرد ناگهان مردمک چشم هایش چرخید رو دست اش و نبود اون تتو رو دید نفس آهسته ای کشید و بوسی رو پیشانی اش گذاشت ... تا رسیدن به قصر تاریک ..
کالسکه وارد قصر شد رسیدن به محضره خودش به بیرون نگاه میکرد بلخره کالسکه ایستاد یورام جلو کالسکه ایستاد و جیمین ات را براید استایل بغل گرفت و از کالسکه پیاده شد همه خانواده بزرگ پارک ایستاده بودن جز دو نفر،
جیمین سمته آن ها قدم برداشت ....
تا میخواست بدونه هیچ اهمیتی از. کنارشان رد بشه که وزیر داخلی گفت
کوان : سرورم ایشون کی هستین
جیمین : خودت میفهمی
قدم دیگی برداشت که نامادریش گفت
ییون : پسرم زود تر ببرش هوا خیلی سرده
جیمین بودنه هیچ حرفی راهی شد و در این جا ماند خواهر یورام کلارا به شدت کنجکاو و اینکه از دست دادن جیمین ترس گرفته اش بود
______________
آروم چشم هایش را باز کرد و به سقف مشکی رنگ خیره شد زود رو تخت نشست و به اتاق نگاه کرد اتاق خیلی بزرگی بود و همچنین مشکی در باز شد و جیمین وارد اتاق شد با نگرانی زود سمته تخت رفت و روبه رو ات قرار گرفت
جیمین : بیدار شدی
ات : ا.....آره
جیمین : ببینم سردرد که نداری نه
ات: کمی سرم گیج میره
جیمین : این طبیعی هستش چون سه روزه که خوابی و چیزی نخوردی
ات شوکه گفت
ات: چی سه روز ... من باید برم چون سوی جانگ و سویون نگران میشن
جیمین : باشه عزیزم اول یه چیزی بخور
جیمین از رو تخت بلند شد و سمت در رفت بعد از چند مین دوباره برگشت
ات: جیمین چرا این جور لباس پوشیدی
حیمین خنده ای کرد
جیمین : چون من شاهزاده این دنیا هستم پس باید اینجور لباس بپوشم
ات خنده ای کرد
ات: خیلی خوشتیپ شدی با این کت شلوار
جیمین: ممنونم ...
ات نمیتوانست که چجوری از جیمین بپرسه که مادرش کجاست با افکارش درگیر بود تا اینکه جیمین دستش را گرفت و نگاهش را به جیمین دوخت
جیمین: مرواریدم چی شده ؟ چرا تو فکری
ات : میشه یه سوال بپرسم
جیمین : آره این چه حرفیه بگو
ات: م...مادرت کجاست میشه نشونم بدی
جیمین خنده غمگینی کرد و گفت
جیمین : نشونت میدم اول یه چیزی بخور
به پایان تلخش دیگه میرسیم
- ۱۵.۰k
- ۲۸ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط