گریه را می بینم و با خنده رامت می کنم

گریه را می بینم و با خنده رامت می کنم...
بهترین احساس دنیا را بنامت می کنم...!

خنده را می دزدی و پنهان نگاهم می کنی...!
گریه را می پوشم و خندان سلامت می کنم

نیستم مایوس از بد عهدی این روزگار
تلخ گفتارم، ولی شادی به کامت می کنم

کوچه را با شوق دیدارت به پایان می برم
کوچه ی بن بست قلبم را به نامت می کنم...!

گفته بودی زندگی بی عشق رنجی بیش نیست
خویش را یک عمر پابند مرامت می کنم

خون به رگهای تنم در عشق می گردد خمار
تا زلال اشک خود را غرق جامت می کنم

انتهای این غزل پایان کار عشق نیست...!
با تواش آغاز و پایان با کلامت می کنم...!!
دیدگاه ها (۲۸)

خلوتم را نشکن...شاید این خلوت من کوچ کندبه شب پروانهبه صدای ...

ﺷﻨﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﻗﻠﺐ ﻫﺮﮐﺲﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﻣﺸﺖ ﮔﺮﻩ ﮐﺮﺩهﺍﺵ استﻣﺸﺖ میﮐﻨﻢ..ﻭ ...

ناگهان آیینه حیران شد،گمان کردم توییماه پشت ابر پنهان شد،گما...

ما چون ز دری پای کشیدیم کشیدیمامید ز هر کس که بریدیم ، بریدی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط