ما چون ز دری پای کشیدیم کشیدیم

ما چون ز دری پای کشیدیم کشیدیم
امید ز هر کس که بریدیم ، بریدیم

دل نیست کبوتر که چو برخاست نشیند
از گوشهٔ بامی که پریدیم ، پریدیم

رم دادن صید خود از آغاز غلط بود
حالا که رماندی و رمیدیم ، رمیدیم

کوی تو که باغ ارم روضهٔ خلد است
انگار که دیدیم ندیدیم، ندیدیم

سد باغ بهار است و صلای گل و گلشن
گر میوهٔ یک باغ نچیدیم ، نچیدیم

سرتا به قدم تیغ دعاییم و تو غافل
هان واقف دم باش رسیدیم، رسیدیم

وحشی سبب دوری و این قسم سخنها
آن نیست که ما هم نشنیدیم ، شنیدیم
دیدگاه ها (۶)

ناگهان آیینه حیران شد،گمان کردم توییماه پشت ابر پنهان شد،گما...

گریه را می بینم و با خنده رامت می کنم...بهترین احساس دنیا را...

احمدشاملو...شنیده بودم قلب هرکسبه اندازه مشت گره کرده اش است...

یک کاغذ مچاله, یک ذهن خاک خوردهمردی نشسته اما... انگار کن که...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط