آن سوی آینه

آن سوی آینه
P33
_هه(پوزخند)
(ویو ا.ت)
یه روز هست که ازش خبری نیست
نکنه...نکنه براش اتفاقی افتاده باشه
چرا زندگی من انقدر بد بختی داره؟..
توی افکارم غرق شده بودم که صدای زنگ در رو شنیدم
یعنی اونه؟؟؟
در رو باز کردم
!!!!
+ جییییغغغغغغغ
یه نفر دستم رو گرفت و محکم به سمت خودش کشید
دستمال جلوی دهنم گرفت و دیگه هیچی نفهمیدم
( ویو کوک)
دستام و پاهام رو با زنجیر بسته بودن
شاید توی این دنیای لعنتی قدرت هام محدود باشه
ولی وقتی برم توی سرزمین خودم جوری همشون رو با خاک یکسان میکنم که تا به حال همچین چیزی ندیده باشن
صدای باز شدن در اومد
دونفر وارد شدن
؟؟؟؟؟؟
ا...اون...اون...ا.ت بود؟
_ ت...ت....تو...شوخیت گرفته؟(با شَک)
= نه من کاملا جدیم
_ به نفع خودته دستت بهش نخوره
=مثلاً اگه بخوره چه اتفاقی قراره بیوفته؟؟
دستش رو به سمت موهای ا.ت برد
محکم توی دستش گرفتشون
_ حرومزادهههه(داد)
= (خنده)
_ بهش دست نزن(بلند)
+ ...ن...نه... نکن ( آروم )
انگاری بهوش اومده
_ ا.ت...ا.ت...من اینجام...از هیچی نترس ..هوم؟
+ م..منو...ا.از اینجا....ب..ببر
_ باشه..فقط چند دقیقه تحمل کن
= هه...
رفت سمت ا.ت
بلندش کرد
+ و..ولم کن(داد)
_ ولش کن لعنتی(داد)
دست و پا میزدم تا بتونم یه کاری انجام بدم
چشمام رو بستم
فقط و فقط به یه چیز فکر کردم ....ا.ت
به زنجیر ها نگاه کردم
پاره شده بودن
دیدگاه ها (۸)

آن سوی آینه P 34به زنجیر ها نگاه کردم پاره شده بودن( ویو ا.ت...

آن سوی آینه P35در رو باز کردیم که یهو جونگ کوک افتاد (ویو ا....

آن سوی آینه P32فقط خواستم بهت بگم که هیچوقت ترکت نمیکنم( ویو...

مرگ بی پایان پارت ۲۹

مرگ بی پایان پارت ۳۱

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط