شکلات تلخ پارت ۱۷
شکلات تلخ پارت ۱۷
کوک:ههههه ........ ینی میگی که شما دوتا هیچ رابطه ای ندارین ؟ .. ا.ت:نه .....اصلا چرا باید بهت جواب پس بدم سریع برگشتم هر چقدر صدام زد جوابشو ندادم دستمو محکم گرفت تابم داد کوک: مگه من با تو نیستم چرا اصلا به حرفام گوش نمیدی ؟. ا.ت:مگه تو گوش میدی توقع چی داری از من چرا اصلا ولم نمیکنی ها اصلا تو چیکاره منی که من باید جواب پس بدم بهت هااااا؟.کوک:من .......... ا.ت:چیه خودتم میدونی که حق نداری تو زندگیم سدک بکشی اصلا به تو چه که من دیروز کیو بوسید شاید دلم میخواد باهاش دوس باشم اصلا دوس دارم باهاش بخوابم به تو چه یه کشیده خوابوند توگوشم . اون .... اون الان منو زد کوک:دفعه اخرت بااااااشه همچین زر مفتی میزنیبیییییییییی یه بار دیگه ااااااااین کلمرو به زبون بیاری ........ کاری میکنم که نه توووو دلت میخواد نه من . ا.ت:به تو هیچ ربطی ندااااااااره دوس دارم تو چیکااااااره ای اشغاااااااال گورتو گم کن . کوک:دررررررررررسسست صحبت کن ............ با تو ام میگم درست صحبت کن بدون هیچ حرفی خیلی عصبی بلند کرد انداخت رو شونه هاش به کمرش ضربه میزدم که شاید ولم کرد ولی گوشش بدهکار نبود کوک:ساکت شو ... ا.ت:بزارم زمین عوضی .بردم تو جنگل یه جایی که هیچ کس نبود گذاشتم پایین و به درخت چسبوندم دوتا دستاشم گذاشت دورو ورم ا.ت:چرا منوووو اوررررددددی اینجااااا........ یدفعه لباشو خیلی محکم گذاشت رو لبام ازم یکم فاصله گرفت کوک:خودتم میدونی دوتامونم به این ارامش نیاز داریم پس لطفا همکاری کن دوباره خیلی اروم لباشو گذاشت رو لبام منم شروع کردم دستاشو دور کمرم حلقه زد منم دستامو دور گردنش حلقه کردم حلقشو تنگ تر کرد قشنگ چسبیده بودم بهش و چیزی جز دولایه پارچه از هم فاصله نداشتیم همینطوری که گریه میکردم بوسشم میکرد وقتی دیگه نفس کم اوردیم از هم جدا شدیم کوک:معذرت میخوام واقعا ببخشید نمیخواستم اینطوری بشه ا.ت:اشکال نداره بعدم بغلم کرد سرمو چسبوند به سینش صدای ضربان قلبش بالا رفته بود ا.ت:قلبت چرا ... کوک:تند میزنه اره ... میدونی واسه چی انقدر تند میزنه ا.ت:نه واسه چی😳.
کوک:ههههه ........ ینی میگی که شما دوتا هیچ رابطه ای ندارین ؟ .. ا.ت:نه .....اصلا چرا باید بهت جواب پس بدم سریع برگشتم هر چقدر صدام زد جوابشو ندادم دستمو محکم گرفت تابم داد کوک: مگه من با تو نیستم چرا اصلا به حرفام گوش نمیدی ؟. ا.ت:مگه تو گوش میدی توقع چی داری از من چرا اصلا ولم نمیکنی ها اصلا تو چیکاره منی که من باید جواب پس بدم بهت هااااا؟.کوک:من .......... ا.ت:چیه خودتم میدونی که حق نداری تو زندگیم سدک بکشی اصلا به تو چه که من دیروز کیو بوسید شاید دلم میخواد باهاش دوس باشم اصلا دوس دارم باهاش بخوابم به تو چه یه کشیده خوابوند توگوشم . اون .... اون الان منو زد کوک:دفعه اخرت بااااااشه همچین زر مفتی میزنیبیییییییییی یه بار دیگه ااااااااین کلمرو به زبون بیاری ........ کاری میکنم که نه توووو دلت میخواد نه من . ا.ت:به تو هیچ ربطی ندااااااااره دوس دارم تو چیکااااااره ای اشغاااااااال گورتو گم کن . کوک:دررررررررررسسست صحبت کن ............ با تو ام میگم درست صحبت کن بدون هیچ حرفی خیلی عصبی بلند کرد انداخت رو شونه هاش به کمرش ضربه میزدم که شاید ولم کرد ولی گوشش بدهکار نبود کوک:ساکت شو ... ا.ت:بزارم زمین عوضی .بردم تو جنگل یه جایی که هیچ کس نبود گذاشتم پایین و به درخت چسبوندم دوتا دستاشم گذاشت دورو ورم ا.ت:چرا منوووو اوررررددددی اینجااااا........ یدفعه لباشو خیلی محکم گذاشت رو لبام ازم یکم فاصله گرفت کوک:خودتم میدونی دوتامونم به این ارامش نیاز داریم پس لطفا همکاری کن دوباره خیلی اروم لباشو گذاشت رو لبام منم شروع کردم دستاشو دور کمرم حلقه زد منم دستامو دور گردنش حلقه کردم حلقشو تنگ تر کرد قشنگ چسبیده بودم بهش و چیزی جز دولایه پارچه از هم فاصله نداشتیم همینطوری که گریه میکردم بوسشم میکرد وقتی دیگه نفس کم اوردیم از هم جدا شدیم کوک:معذرت میخوام واقعا ببخشید نمیخواستم اینطوری بشه ا.ت:اشکال نداره بعدم بغلم کرد سرمو چسبوند به سینش صدای ضربان قلبش بالا رفته بود ا.ت:قلبت چرا ... کوک:تند میزنه اره ... میدونی واسه چی انقدر تند میزنه ا.ت:نه واسه چی😳.
۱۴.۳k
۱۰ دی ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.