پارت رمان کاردشلریم

(:پارت ۵ رمان کاردشلریم :)


همگی میرن خونه ی خودشون تا بخوابن


عمر: عشقم بیا بخوابیم☺️

سوسن: من می‌خوام کتاب بخونم


عمر :خب نصفه شبه بیا بخوابیم دیگه


سوسن :تو بخواب من می‌خوام کتاب بخونم



عمر:من بدون تو خوابم نمیگیره که😒



سوسن :عه عمر دیگهه بذار کتاب بخونم



عمر پا میشه سوسن و بغل می‌کنه میندازه رو تخت محکم میگیرش


سوسن: عمر ولمم کنن

عمر : نه عشقم وقتی خودت نمیای من مجبورم


سوسن: خب آروم تر بغلم کن دردم گرفت😕


عمر : اینجوری خوبه؟


سوسن :نه یکم آروم تر🥹


سوسن یهو روش و اونور میکنه و لب.اشون به هم میخوره


سوسن:😅


عمر: بیا تو بغلم



در اون حین آسیه به عمو اورهان میگه :من امشب میرم خونه دوروک



اورهان: چییی اونجا چیکار داری



آسیه:عمو من و دوروک رابطه داریم دیگه بزرگ شدیم دیگه حتی ایبیکه و برک هم فردا عقدشونه

اورهان :باشه😟

آسیه با ذوق می‌ره بیرون و زنک میزنم دوروک


آسیه: الو الو دوروک


دوروک:چیشده؟


آسیه: به عمو اورهان همه چیو گفتممممم


دوروک : چیییی؟؟؟؟


آسیه : امشب خونه شما می‌خوابم



دوروک: الان میام دنبالت





دوروک میاد دنبال آسیه و هردو با هم میرن خونشون


‌دوروک‌ خب آسیه بیا تو اتاق من!


آسیه : الان نباید یه اتاق بدی برای خودم


دوروک:,حالا فعلا بیا اینجا


باهم فیلم میبینن و اینا آسیه که از فیلم میاد بیرون پس زمینه لپ تاپ و میبینه
که عکس دوتاشونه ناراحت میشه


دوروک: چرا ناراحت شدی



آسیه:آخه لپ تاپی ندارم که عکس خودمون و بذارم زمینش


(ادامه دارد)
دیدگاه ها (۲۲)

رفاقت اوزگه و سیلا🥰

(:پارت شش رمان کاردشلریم)دوروک : خب برات میخرم:)آسیه: نه دور...

تو ! تنها دوم شخص مفرد منی❤️🥹https://wisgoon.com/asdur_onyaz

(:پارت ۴ رمان کاردشلریم:)یاسمین می‌ره تو کافه و با یکی قرار ...

سناریو بی تی اس:

رمان انیمه ای «هنوز نه!» چپتر ۴

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط