احساسات آبی

احساسات آبی
season:²
part:³⁹
بورام:بله
یونا:منم یونا
بورام:فکر نمی‌کردم بهم زنگ بزنی
یونا:بگذریم...
بورام:خب...کاری داری؟
یونا:انگار تو کار داری
بورام: می‌خوای بفهمی اونی که باعث اخراج شدنت شد کی بود؟
یونا:نه
بورام:چرا
یونا: نمی‌خوام دوباره زجر بکشم
بورام:وقتی بفهمی کیه میتونی ازش انتقام بگیری و شکایت کنی
یونا:خب؟
بورام:این یعنی قرار نیست زجر بکشی
یونا:و اگه ناموفق شدیم..؟
بورام:بهم اعتماد کن
یونا:هنوزم کره ای؟
بورام:میخوای کجا باشم؟
یونا:پس همونجایی
بورام:آره
یونا:بازم با سوهوای؟
بورام:آره
یونا:باشه..بعدا بهت زنگ می‌زنم
بورام: حله
قطع کردم
لیام: ظاهراً که دوست شدین نه؟
یونا:شاید...
لیام:خوبه...خب من میرم شام بپزم
یونا:نه...می‌خوام شام امشبو من بپزم
لیام:امروز حالت خوبه ها
یونا:بایدم باشه
لیام:اتفاق خاصی افتاده؟
یونا:شاید...
لیام:تعریف کن
یونا:بعدا میگم..طولانیه
لیام:هوف...باشه
وسایل و مواد مورد نیاز برای تهیه پوتین رو آماده کردم شروع به پخت و پز کرده بودم که چیزی به ذهنم رسید...
ادامه دارد...
دیدگاه ها (۱)

احساسات آبیseason:²part:⁴⁰طی این ۴ سال با دختری به اسم باهین...

خیلی پرسیدید که اسم بهتر نبود خب باید بگم آبی به معنای غم هس...

احساسات آبیseason:²part:³⁸یونا:باشهتماسشو قطع و شمارشو مسدود...

احساسات آبیseason:²part:³⁷بورام:چرا مسخره بازی درآوردیسوهو: ...

پارت ۱ویو جیمینسلام من پارک جیمینم ۱۶ ساله با بورام ازدواج ک...

رمان انیمه «هنوز نه!» چپتر ۸

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط