احساسات آبی

احساسات آبی
season:²
part:³⁸
یونا:باشه
تماسشو قطع و شمارشو مسدودش کردم، گوشیمو انداختم یه گوشه
یونا:چقدر رو مخ...!
....
سوهو:چی شد
بورام:هیچی گوشیو روم قطع کرد
سوهو:دوباره بهش زنگ بزن
بورام:فکر نکنم جواب بده
سوهو:تو بزن
بورام:باشه
زنگ زد
بورام:دیدی؟
سوهو:چشه
بورام:اون هیچیش نیست...مقصر ماییم که بهش توجه نکردیم
سوهو: نمی‌دونستم می‌تونه اینقدر کینه ای باشه
بورام:بهش حق بده من خودم اگه جای اون بودم کلا قید دوستامو می‌زدم
سوهو:باشه
....
همینطور که تو یه گوشه پاهامو بغل کرده بودم چشمم به در افتاد که باز شد،لیام بود..!
یونا:اومدی؟
لیام:فکر کنم آره
یونا:خوبه
لیام:اتفاقی افتاده؟
یونا:خب...راستش اون دوستام که قبلاً بهت تعریف کرده بودم زنگ زده بودن
لیام:خب...؟
یونا:هیچی انگار می‌خوان دوباره زندگیمو خراب کنن
لیام:از کجا می‌دونی
یونا:خب از حرفاش معلوم بود
لیام:چی بهت گفت
یونا: می‌گفت "بهم فرصت بده تا همه چیو برات توضیح بدم"
لیام:خب...؟
یونا:هیچی دیگه...بهش اجازه ندادم حرفی بزنه
لیام:دوباره بهش زنگ بزن
یونا: نمی‌خوام
لیام:یونا اونا دوستای قدیمیتن دوستای قدیمی همیشه خوب آدمو می‌خوان مطمئنم یه علت قانع کننده دارن
یونا:وای نمی‌دونم همتون دارین دیوونم می‌کنین
گوشیمو بهم داد
لیام:بیا...بهشون زنگ بزن
ادامه دارد...
دیدگاه ها (۰)

احساسات آبیseason:²part:³⁹بورام:بلهیونا:منم یونابورام:فکر نم...

احساسات آبیseason:²part:⁴⁰طی این ۴ سال با دختری به اسم باهین...

احساسات آبیseason:²part:³⁷بورام:چرا مسخره بازی درآوردیسوهو: ...

احساسات آبیseason:²part:³⁶تو زندگی آدمای سمی ای وجود دارن که...

پارت ۱ویو جیمینسلام من پارک جیمینم ۱۶ ساله با بورام ازدواج ک...

𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟑عشق مافیاویو جونگ کوک از خونه اومدم بیرون رفتم به کافه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط