من برگشته ام امّاپنجره های این کوچه راجمع کرده اند ...تو پشت کدام "خاطره " ایستاده ای ؟تمام کوچه راتا روشن شدن چشم هایتصبح می کنمبگو پنجره ای روزیاز این دیوارهاطلوع خواهد کرد ...؟!