𝐹𝓇𝑜𝓂 𝒽𝒶𝓉𝑒 𝓉𝑜 𝒻𝓇𝒾𝑒𝓃𝒹𝓈𝒽𝒾𝓅

𝐹𝓇𝑜𝓂 𝒽𝒶𝓉𝑒 𝓉𝑜 𝒻𝓇𝒾𝑒𝓃𝒹𝓈𝒽𝒾𝓅
Part:6
جفتمون میدونیم ما به هم معتادیم تا مرگ":)

کپ کرده نگاه صحنه روبه روم شدم
و اسا ببینم این زنیکه اینجا چه غلطی میکنه
یهو زدم زیر خنده وای جونگ کوککک رو نگا وای پاره شدم
سلامی کردم و امدم پایین از پله ها حافظی کردم و رفتم دانشگاه
یوراا رو دیدم پریدم بغلش
کلی حرف زدیم و رفتیم تو کلاس
استاد آمد داخل
چییییی؟ این اینجا چیکار دارههههه؟!
.......:سلام استاد جدیدتون هستم جئون جونگ کوک
نگاهی به کلاس کرد و وقتی منو دید انگار خودشم تعجب کرده بود
وای استاد علومممم
بعد کلی توضیح این بی شخصیت فهمید حواسم به کلاس نیست صدام کرد
کوک: کیم ا/ت
ا/ت:بله استاد
کوک:توضیح بده چی گفتم
نگاهی حرصی کردم
ا/ت:ببخشید استاد حواسم نبود
کوک:حواست به درست باشه
بچه ها فردا امتحان علوم دارین خوب بخونین
بعد این حرف وسایلاشو جمع کرد رفت
اه گندش بزنن با دو رفتم دنبالش بورا هم هی صدام می کرد
ا/ت:هی جونگ کوک وایسا
برگشت نگام کرد
کوک:احیانا نباید استاد صدام کنی؟
ا/ت:خیلی رو مخی اینجا چه غلطی میکنی؟
کوک:........
خوشتون امد؟