فیک ٩١

کوک با جدیت گفت:

نه، اگر دوست داریاخراج بشی، یه بار دیگه تکرارش کن!
منشی به آرامی سرش را پایین انداخت و با ناراحتی از اتاق خارج شد.
کوک یک نفس عمیق کشید. او این روزها را خوب می‌شناخت. روزهایی که کارش بیشتر از همیشه روی دوشش سنگینی می‌کرد. اما دلش به خودش می‌گفت: هرچی باشه، هرا اذیت نخواهد شد.
به یاد هرا افتاد و اینکه همیشه سعی می‌کرد وقت بیشتری برای او بگذارد. حتی اگر بار کار زیاد باشد، نباید دخترش احساس تنهایی کند. این فکر، حس غم و غصه‌ای در دلش ایجاد می‌کرد، چون می‌دانست که هیچ چیز به‌اندازه‌ی محبت به دختری که به او نیازی دارد، مهم نیست.

من نمی‌خوام هرا کم‌محبت بمونه، با خود گفت. باید تا شب هرطور شده کارها رو تموم کنم تا وقتی به خونه برمی‌گردم، مدتی را فقط با او بگذرانم. او باید بدونه که باباش همیشه برایش هست.

بعد از ساعت‌ها کار، بالاخره زمانی برای خداحافظی پیدا کرد و به خانه برگشت. وقتی رسید، هرا را دید که با عروسک‌هایش بازی می‌کرد. کوک با دیدن او، لبخند بزرگی روی لبش نشسته بود. هرا با دیدن پدرش از جا پرید و به سمت او دوید.

پدر! تو خیلی دیر کردی!گفت و در آغوشش گرفت.
کوک در حالی که او را در آغوش گرفته بود، گفت:
آره عزیزم، خیلی کار داشتم. اما حالا که برگشتم، چیکار کنیم؟
هرا با ذوق گفت:
می‌خوام با هم بازی کنیم! بیا، سراغ عروسک‌هام برویم!

چهره‌ی کوک پر از عشق شد. به یاد هفته‌های پرمشغله و زمان‌هایی که باید برای کار می‌گذراند، گفت:

چرا که نه؟ بیایید با هم عروسک‌ها رو به یک مهمانی دعوت کنیم!
و در دلش احساس کرد، شاید در شرایط سخت همیشه این لحظات کوچک هستند که زندگی را دلپذیر و زیبا می‌کنند. در آن لحظه، تمام خستگی‌ها و نگرانی‌ها به یک باره ناپدید شد.

حالا وقت این بود که کوک تصمیم بگیرد: او دیگر نمی‌خواست بین کار و خانواده‌اش یکی را انتخاب کند. هر دو برایش مهم بودند و می‌دانست که می‌تواند به طور همزمان به آن‌ها اهمیت بدهد.

اینجا بود که متوجه شد، پدر بودن یعنی هرگز خسته نشدن یا تسلیم نشدن. با این افکار، کوک و هرا شب را به بازی و شادی گذراندند و دنیا برایشان زیبا و پر از رنگ شد.


سلام بچه‌ها ببخشید که دیر میزارم
خب بعد پارت قبلی زیره ۵٠تا لایک خورد به خاطر همین کمی ناامید شدم احساس میکنم خیلی بدم مینویسم
دیدگاه ها (۸۱)

فیک ٩٢

فیک ٩٣

فیک ٩٠

فیک ٨٩

𝐌𝐲 𝐛𝐫𝐨𝐭𝐡𝐞𝐫'𝐬 𝐟𝐫𝐢𝐞𝐧𝐝_𝐏𝐚𝐫𝐭 ⁹ بعد از چند دقیقه که همه چیز رو بر...

حواستان باشد !اینجا خیلی زود ، دیر می شود !جایی که همه چیز ت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط