پارت

پارت ۲۴
هوسو و جونگ هیو و تهیونگ خیلی زود به پیش جونگکوک رفتن
تا ببینن چه خبره و این جلسه برای چیه
جونگ هیون:هی چیشد داداش کوچولو
جونگکوک:گفتم خوشم نمیاد اینجوری صدام بزنی
جونگ هیون:باشه بابا بگو چیشده
تهیونگ:دیروقته یدفعه چیشده
جونگکوک:کی وو .هیون سیک. رانگ به ما خیانت کردن و با کی وان همدست شدن
هوسو:لعنتی
جونگکوک:ولی مهمتر اینه اونا میون و دزدیدن
تهیونگ:پس میخوان تهدیدت کنن
جونگکوک:باید ازبین ببریمشون هرچه سریعتر
جونگ هیون:میدونم نگرانی ولی نباید شتاب زده کاری کنیم
جونگکوک:پس چطور اگه بلایی سرش بیارن
تهیونگ :هی اروم باش حلش میکنیم
هوسو:کاری نمیتونن انجام بدن فقط میخوان تورو نابود کنن نباید واکنش نشون بدی
جونگ هیون:بنظرمنم نباید واکنش نشون بدی باید اروم باشی و طوری رفتار کنی که چیزی نشده باند اونا خیلی ضعیفه و زودنابود میشه
تهیونگ:باید اول بفهمیم میون و کجا برده بعد فکر کنیم چطور پیداش کنیم
جونگکوک: مطمئنم اونا جاسوس گذاشتن تا بفهمن ما چیکار میکنیم
هوسو:من یه فکری دارم برای پیدا کردن جاسوسا
جونگکوک:خوبه بریم تو جلسه

با ورودشون همه بلند شدن
جلسه رو شروع کردن هوسو توی طول جلسه به رفتار تک تک اعضای مهمی که الان تو جلسه بودن و زیرنظر داشت
همه به جلسه توجه داشتن و ذره ای نگرانی نداشتن
ولی یکیشون خیلی مشکوک میزد و عرق میکرد هوسو بهش شک کرده بود
هوسو:ری سان بلند شو
ری سان:ب..بله من
هوسو:اره تو
جونگکوک در گوش هوسو گفت
جونگکوک:چیشده
هوسو:اون جاسوسه
جونگکوک بلند گفت
جونگکوک:خیلی دلم میخواد بدونم به چه جراتی خیانت میکنین و جاسوسی مارو برای بقیه میکنین خیلی آدم بزرگی میشین
ری سان:چ..چرا به من میگین
جونگ هیون:الکی که کسی رو بلند نمیکنیم
جونگکوک:خب خب تفنگ قشنگم خیلی وقته کسی رو نکشته
ری سان:منو منو ببخشین من اشتباه کردم
جونگکوک:نشد دیگه
تهیونگ:خیانت و ببخشش؟اصن امکان نداره
هوسو:فکر بخشش هم نکن
جونگکوک:خب خداحافظ(پوزخند)
و شلیکی به پیشونی ری سان شد و باعث مرگش شد
جونگکوک:اگه کسی خیانت کنه اینه سزای کارش حواستون باشه خطایی نکنین
همه:بله قربان
جونگکوک:مرخصین
و همه از اتاق خارج شدن

همه درحالت آماده باش بودن
ولی هیچکس هنوز از نقشه چیزی نفهمیده بود

..............
دیدگاه ها (۱)

پارت۲۵ماکیا توی اون اتاق داشت جون میداد ولی حتی یک نفر هم به...

پارت۲۶همه تمام تلاششونو میکردن ولی هیچ فایده ای نداشتجونگکوک...

پارت۲۳جونگکوک استرس زیادی پیدا کرده بودهمیشه از دور مراقبش ب...

پارت ۲۲روز ها میگذشت و جونگکوک از دور ماکیا رو تماشا میکردخو...

زندگی نامعلوم

"شراب سرخ" Part: ¹⁰ویو جناجونگی: چته هیون....هیون؟ ...هیون د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط