جهنم من با او فصل
جهنم من با او🍷 فصل ۲
# پارت ۳۴
☆ پرش زمتنی بع ۴۵ مین بعد
ویو کوک : چیزای شومی تو سرم بود قراره بدترین ترس ا.ت رو جلو چشماش بکنم 😈
ویو ا.ت : ۵۰ دیقه ای میشه از کوک خبری نیست ... نکنه بلایی سرش اومده نگرانش بودم فکر میکردم الان میاد التماسم میکنه تا نیازش رو برطرف کنم ولی اینجوری نبود ... کم کم نگرانیم داشت بیشتر میشد پس زودی رفتم طبقه بالا به سمت اتاق مشترکمون که دیدم از تو حموم صدای شیر آب میاد حتما رفته با آب سرد خودشو خوب کنه ... مرتیکه گاو رید تو نقشه هام ... رفتم در حموم رو زدم که با صدای بمی جواب داد که از حرفش خجالت کشیدم ...
ویو کوک : تو فکر بودم و داشتم به نقشهای که برا ا.ت کشیدم فکر میکردم و ریز ریز میخندیدم که در حموم زده شد مطمئن بودم خودشه کرمم گرفت یکم اذیتش کنم پس با صدای بمی گفتم ...
کوک : ا.ت تویی ؟ خیلی دلت میخواد بیا تو بیبی .... ( بم و به شدت ددی تور )
ا.ت : عامممم نه نه نه لازم ندارم فقط اومدم ببینم سالمی یا نه
کوک : سالمم بیای تو که عالی تر میشم کوچولوم
ا.ت : نه دیگه من برم
ویو ا.ت : چی داشت میپروند ؟ زده به سرشا میخواستم برم که یه دفعه در حموم باز شد و ....
ویو کوک : باید تا میتونستم اذیتش میکردم نمیدونم ولی کرمم گرفته بود پس قبل رفتنش لباسام رو جز پیراهنم پوشیدم و در حموم رو باز کردم و جوری وایسادم که نبینه پایین تنم لباس دارم دستش رو گرفتم که یه نگا بهم انداخت و با دیدن بالا تنم جیغ خفیفی کشید و چشماش رو بست و با دادبهم گفت ....
ا.ت : کوک گمشو برو تو حموم لباسات رو بپوش عوضی
کوک : بیا تو کارت دارم ( بم و خماری )
ا.ت : چی میگی وایییی کوک برو تو ولم کنننننن
کوک : ولت نکنم چی ؟
ا.ت : ل ... لطفا ... کو ... کوک
کوک : ( ا.ت رو کشید تو بغلش )
ویو ا.ت : بی اهمیت به حرفم منو کشوند بغلش واییی سیکسپک هاش رووووو وای قلبم داشت وایمساد لپام قرمز شده بود مثل گوجه کمی که دقت کردم فقط بالا تنش لخت بود ولی باز خجالت میکشیدم که از حموم اومد بیرون و با لبخند بهم گفت ....
کوک : چرا رز سفیدم گرمز شده
ا.ت : ای الدنگ فکر کردم لختی
کوک : خب بالا تنم لخته دیگه
ا.ت : گمشو عوضی
کوک : ( یه بوسه سطحی گذاشت رو لب ا.ت )
ویو ا.ت : ....
ادامه دارد ...
لایک ؟ کامنت ؟ این دوتا از یادبره نمیزارم🙁🎀
# پارت ۳۴
☆ پرش زمتنی بع ۴۵ مین بعد
ویو کوک : چیزای شومی تو سرم بود قراره بدترین ترس ا.ت رو جلو چشماش بکنم 😈
ویو ا.ت : ۵۰ دیقه ای میشه از کوک خبری نیست ... نکنه بلایی سرش اومده نگرانش بودم فکر میکردم الان میاد التماسم میکنه تا نیازش رو برطرف کنم ولی اینجوری نبود ... کم کم نگرانیم داشت بیشتر میشد پس زودی رفتم طبقه بالا به سمت اتاق مشترکمون که دیدم از تو حموم صدای شیر آب میاد حتما رفته با آب سرد خودشو خوب کنه ... مرتیکه گاو رید تو نقشه هام ... رفتم در حموم رو زدم که با صدای بمی جواب داد که از حرفش خجالت کشیدم ...
ویو کوک : تو فکر بودم و داشتم به نقشهای که برا ا.ت کشیدم فکر میکردم و ریز ریز میخندیدم که در حموم زده شد مطمئن بودم خودشه کرمم گرفت یکم اذیتش کنم پس با صدای بمی گفتم ...
کوک : ا.ت تویی ؟ خیلی دلت میخواد بیا تو بیبی .... ( بم و به شدت ددی تور )
ا.ت : عامممم نه نه نه لازم ندارم فقط اومدم ببینم سالمی یا نه
کوک : سالمم بیای تو که عالی تر میشم کوچولوم
ا.ت : نه دیگه من برم
ویو ا.ت : چی داشت میپروند ؟ زده به سرشا میخواستم برم که یه دفعه در حموم باز شد و ....
ویو کوک : باید تا میتونستم اذیتش میکردم نمیدونم ولی کرمم گرفته بود پس قبل رفتنش لباسام رو جز پیراهنم پوشیدم و در حموم رو باز کردم و جوری وایسادم که نبینه پایین تنم لباس دارم دستش رو گرفتم که یه نگا بهم انداخت و با دیدن بالا تنم جیغ خفیفی کشید و چشماش رو بست و با دادبهم گفت ....
ا.ت : کوک گمشو برو تو حموم لباسات رو بپوش عوضی
کوک : بیا تو کارت دارم ( بم و خماری )
ا.ت : چی میگی وایییی کوک برو تو ولم کنننننن
کوک : ولت نکنم چی ؟
ا.ت : ل ... لطفا ... کو ... کوک
کوک : ( ا.ت رو کشید تو بغلش )
ویو ا.ت : بی اهمیت به حرفم منو کشوند بغلش واییی سیکسپک هاش رووووو وای قلبم داشت وایمساد لپام قرمز شده بود مثل گوجه کمی که دقت کردم فقط بالا تنش لخت بود ولی باز خجالت میکشیدم که از حموم اومد بیرون و با لبخند بهم گفت ....
کوک : چرا رز سفیدم گرمز شده
ا.ت : ای الدنگ فکر کردم لختی
کوک : خب بالا تنم لخته دیگه
ا.ت : گمشو عوضی
کوک : ( یه بوسه سطحی گذاشت رو لب ا.ت )
ویو ا.ت : ....
ادامه دارد ...
لایک ؟ کامنت ؟ این دوتا از یادبره نمیزارم🙁🎀
- ۶.۰k
- ۲۹ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط