ف۲ پ ۵۰
ف۲ پ ۵۰
_ تو مواد ترسی رو توی دستت داری یکی از قدرتمندترین مواداست که فرمولش دست خاندان کارزر اما متاسفانه کسی که میتونسته این مواد رو بسازه و اون فرمول رو داشته مرده و این تنها موادیه که قبل مرگش ساخته پس دشمن هایی که الان دنبالتن باید جزوی از خاندان اون باشند اما مشکل اینجاست برای فروش این مواد باید بریم کشور دیگهای
یونا اخم کرد
+چرا باید بریم کشور دیگهای مگه نمیتونیم موادو همین جا بفروشیم
_نه نمیتونیم همین جا بفروشیم این مواد اینجا فروش نمیره مگر اینکه بخوایم به خاندانش بفروشیم که اونم برامون خطرناکه چون اصلاً مواد خوبی نیست اما اگه خارج از کشور باشیم دیگه عواقبش به ما مربوط نیست
+منظورت از خارج کجاست دقیقاً کدوم قسمت
_طرفهای لس آنجلس مافیاهای زیادی رو اونجا میشناسم که ۱۰۰ درصد دنبال مواد ترسین
یونا کمی فکر کرد نامجون راست میگفت البته از یه نظر دیگه به نامجون اعتماد داشت چون سالهاست توی این کاره این مواد رو هم نمیتونست زیاد توی دست خودش نگه داره براش خطرناک بود همین الانم که هنوز یک ماه نشده دشمنای زیادی حمله کردن یونا سرشو تکون داد و به نام جون نگاه کرد
+راست میگی بهت اعتماد میکنم و تا آخر راه باهات میام پول رو هم بینمون تقسیم میکنیم
نامجون لبخندی زد یونا دختر عاقلی بود و انگار عاقلتر شده بود البته سختیهای زندگیم باعث این اتفاق میشد
+ولی یه شرطی داره
یونا نگاهی به نگاههای همه کرد
+من روزهاست که دارم این تصمیمو میگیرم تصمیمم اینه که بعد این اتفاقی که بینمون افتاد گروه من با گروه شما هم گروه بشه اونطوری هم به سودمونه و هم کنار همدیگهایم
نامجون لبخندی زد و خواست حرفی بزنه که صدای انفجار حجیمی از بیرون از خونه شنیده شد به حدی صدا شدید بود که لیلی با ترس توی بغل انیس رفت یونا به سرعت پا شد و از آرورا و ادوارد خواست که انیس و یونا را آماده کنند به نظر نمیاومد این قضیه به راحتی تموم شه اسلحهاش رو به آرومی برداشت و به در خیره شد همونطور که بقیه گروه خیره شده بودند در توی یک لحظه ترکید و نگاه همه به فردی افتاد که اونجا بود......
+تو...
امید وارم بابت تنبلیم مت رو ببخشید بر میگردم روال قبلیم
_ تو مواد ترسی رو توی دستت داری یکی از قدرتمندترین مواداست که فرمولش دست خاندان کارزر اما متاسفانه کسی که میتونسته این مواد رو بسازه و اون فرمول رو داشته مرده و این تنها موادیه که قبل مرگش ساخته پس دشمن هایی که الان دنبالتن باید جزوی از خاندان اون باشند اما مشکل اینجاست برای فروش این مواد باید بریم کشور دیگهای
یونا اخم کرد
+چرا باید بریم کشور دیگهای مگه نمیتونیم موادو همین جا بفروشیم
_نه نمیتونیم همین جا بفروشیم این مواد اینجا فروش نمیره مگر اینکه بخوایم به خاندانش بفروشیم که اونم برامون خطرناکه چون اصلاً مواد خوبی نیست اما اگه خارج از کشور باشیم دیگه عواقبش به ما مربوط نیست
+منظورت از خارج کجاست دقیقاً کدوم قسمت
_طرفهای لس آنجلس مافیاهای زیادی رو اونجا میشناسم که ۱۰۰ درصد دنبال مواد ترسین
یونا کمی فکر کرد نامجون راست میگفت البته از یه نظر دیگه به نامجون اعتماد داشت چون سالهاست توی این کاره این مواد رو هم نمیتونست زیاد توی دست خودش نگه داره براش خطرناک بود همین الانم که هنوز یک ماه نشده دشمنای زیادی حمله کردن یونا سرشو تکون داد و به نام جون نگاه کرد
+راست میگی بهت اعتماد میکنم و تا آخر راه باهات میام پول رو هم بینمون تقسیم میکنیم
نامجون لبخندی زد یونا دختر عاقلی بود و انگار عاقلتر شده بود البته سختیهای زندگیم باعث این اتفاق میشد
+ولی یه شرطی داره
یونا نگاهی به نگاههای همه کرد
+من روزهاست که دارم این تصمیمو میگیرم تصمیمم اینه که بعد این اتفاقی که بینمون افتاد گروه من با گروه شما هم گروه بشه اونطوری هم به سودمونه و هم کنار همدیگهایم
نامجون لبخندی زد و خواست حرفی بزنه که صدای انفجار حجیمی از بیرون از خونه شنیده شد به حدی صدا شدید بود که لیلی با ترس توی بغل انیس رفت یونا به سرعت پا شد و از آرورا و ادوارد خواست که انیس و یونا را آماده کنند به نظر نمیاومد این قضیه به راحتی تموم شه اسلحهاش رو به آرومی برداشت و به در خیره شد همونطور که بقیه گروه خیره شده بودند در توی یک لحظه ترکید و نگاه همه به فردی افتاد که اونجا بود......
+تو...
امید وارم بابت تنبلیم مت رو ببخشید بر میگردم روال قبلیم
۶.۹k
۲۰ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.