من اومدمم با تاخیر ولی اومد با یه قسمت خفن و عالی ...فردا
من اومدمم با تاخیر ولی اومد با یه قسمت خفن و عالی ...فردام میام
ف۲ پ۵۲
در توی یک لحظه ترکید و نگاه همه به فردی افتاد که اونجا بود
+تو....اینجا چیکار میکنی؟
مادمازل پوزخندی زد و با در آوردم اسلحش سمت یونا لب زد
+ سلام ...
بنگ ...لیلی چشماش رو از ترس بست و فقط جیغ یونا رو وقتی داشت انیس رو صدا میزد شنید و بعد صدای گلوله پشت سر هم شنیده میشد...
یونا و ادوارد انیس رو سمت در پشتی زیر زمین بردن و ارورا با بلند کردن لیلی از اون مکان خارج شد جیهوپ با برداشتن اسلحه کمری یونگی شروع به زدن ادمای مادمازل کرد
که یکی با مثلثل اومد داخل و باعث شد اعضا با وحشت برن گوشه قایم شن
_ اینجا چه خبرهههه
_ اومدن دنبال موادددد
نامجون رو به جین این حرف رو زد
_ باید بالا رو خالی کنیم نمیتونیم از جای دیگه ای فرار کنیمم
جیهوپ در حالی که اسلحش رو پر کرد و این حرف رو زد که یونا اومد کنارش
_ باید مقاومت کنیمممم
با در اوردن چاقوش و نگاه کردن به ادما نفس عمیقی کشید و با پریدن روی گردن مرده چرخید و بعد بریدن گردنش بدنش رو روی مرد با اسلحه انداخت و با نرمی فرود اومد ..
پاش رو روی زانوی مرد پشتش زد و با افتادنش چاقو رو توی سرش کرد و سرش رو بالا اورد و نفسی کشید ...کفشای پاشنه بلندی رو بالای سرش دید و با آوردن سرش بالا مادمازل رو با اسلحه دید
+ اون مواد رو بدهههه
+ به هیچ وجه
بعد این حرفش روی زمین چرخی زد و از گلوله های مادمازل جاخالی داد و با رسیدن به مبل به کمک پاش خودش رو سمت مادمازل هول داد و با گرفتن پای مادمازل اون رو روی زمین انداخت و باعث قلاف شدن اسلحش شد که اعضا تونستن بلند شن و بقیه رو بزنن مادمازل با زدن پاش تو بینی یونا باعث حواس پرتیش شد و به سرعت سمت در رفت که از دید یونگی خارج نموند با خوردن یه تیر تو شونش از پناه گاه خارج شد
دقایقی بعد *
همه با نفس نفس بین خون و جسدا مونده بودن یونا نگاهی به جیهوپ کردن و زدن زیر خنده و بقیه با تعجب به هم نگا کردن یونا با نگاه به جیهوپ لب زد
+ داداشییی امشب شراب زیاد داریمه ( اشاره به خونای رو زمینه )
_ تازه کلی هم گوشت به به
جیهوپ به جسدا اشاره کرد ولی هنوز اعضا نمیفهمیدن اینا چرا خنده داره براشون با صدای اومدن خنده ارورا با دستای خونی و چشمای اشکی از اتاق اومد بیرون
+ هق یونا انیس داره خونریزی میکنی
و دقیقا همین لحظه بود که یونا انیس یادش اومد و با وحشت وارد اتاق شد که دید کل تخت خونیه با وحشت پیش انیس رفت جیهوپ و بقیه با وارد شدن هوپ سمت لیلی رفت که با وحشت به انیس زل زده بود و بقلش کرد
ف۲ پ۵۲
در توی یک لحظه ترکید و نگاه همه به فردی افتاد که اونجا بود
+تو....اینجا چیکار میکنی؟
مادمازل پوزخندی زد و با در آوردم اسلحش سمت یونا لب زد
+ سلام ...
بنگ ...لیلی چشماش رو از ترس بست و فقط جیغ یونا رو وقتی داشت انیس رو صدا میزد شنید و بعد صدای گلوله پشت سر هم شنیده میشد...
یونا و ادوارد انیس رو سمت در پشتی زیر زمین بردن و ارورا با بلند کردن لیلی از اون مکان خارج شد جیهوپ با برداشتن اسلحه کمری یونگی شروع به زدن ادمای مادمازل کرد
که یکی با مثلثل اومد داخل و باعث شد اعضا با وحشت برن گوشه قایم شن
_ اینجا چه خبرهههه
_ اومدن دنبال موادددد
نامجون رو به جین این حرف رو زد
_ باید بالا رو خالی کنیم نمیتونیم از جای دیگه ای فرار کنیمم
جیهوپ در حالی که اسلحش رو پر کرد و این حرف رو زد که یونا اومد کنارش
_ باید مقاومت کنیمممم
با در اوردن چاقوش و نگاه کردن به ادما نفس عمیقی کشید و با پریدن روی گردن مرده چرخید و بعد بریدن گردنش بدنش رو روی مرد با اسلحه انداخت و با نرمی فرود اومد ..
پاش رو روی زانوی مرد پشتش زد و با افتادنش چاقو رو توی سرش کرد و سرش رو بالا اورد و نفسی کشید ...کفشای پاشنه بلندی رو بالای سرش دید و با آوردن سرش بالا مادمازل رو با اسلحه دید
+ اون مواد رو بدهههه
+ به هیچ وجه
بعد این حرفش روی زمین چرخی زد و از گلوله های مادمازل جاخالی داد و با رسیدن به مبل به کمک پاش خودش رو سمت مادمازل هول داد و با گرفتن پای مادمازل اون رو روی زمین انداخت و باعث قلاف شدن اسلحش شد که اعضا تونستن بلند شن و بقیه رو بزنن مادمازل با زدن پاش تو بینی یونا باعث حواس پرتیش شد و به سرعت سمت در رفت که از دید یونگی خارج نموند با خوردن یه تیر تو شونش از پناه گاه خارج شد
دقایقی بعد *
همه با نفس نفس بین خون و جسدا مونده بودن یونا نگاهی به جیهوپ کردن و زدن زیر خنده و بقیه با تعجب به هم نگا کردن یونا با نگاه به جیهوپ لب زد
+ داداشییی امشب شراب زیاد داریمه ( اشاره به خونای رو زمینه )
_ تازه کلی هم گوشت به به
جیهوپ به جسدا اشاره کرد ولی هنوز اعضا نمیفهمیدن اینا چرا خنده داره براشون با صدای اومدن خنده ارورا با دستای خونی و چشمای اشکی از اتاق اومد بیرون
+ هق یونا انیس داره خونریزی میکنی
و دقیقا همین لحظه بود که یونا انیس یادش اومد و با وحشت وارد اتاق شد که دید کل تخت خونیه با وحشت پیش انیس رفت جیهوپ و بقیه با وارد شدن هوپ سمت لیلی رفت که با وحشت به انیس زل زده بود و بقلش کرد
۴.۴k
۰۳ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.