شادی تو بیرحم است و بزرگ وار

شادیِ تو بی‌رحم است و بزرگ وار
نفس‌ات در دست‌های خالیِ من ترانه و سبزی‌ست

من
برمی‌خیزم!

چراغی در دست، چراغی در دل ام.
زنگارِ روح ام را صیقل می‌زنم.
آینه‌ئی برابرِ آینه‌ات می‌گذارم
تا از تو
ابدیتی بسازم.



#احمد_شاملو
دیدگاه ها (۱)

با تو هر بار سلام و با تو هر صبح بهشتخیـرِ هر روزِ من از بوس...

در نگاه من بهارانی هنوزپاک تر از چشمه سارانی هنوزروشنایی بخش...

نسیما ! جانب بُستان گذر کنبگو آن نازنین شمشاد ما رابه تشریفِ...

### فصل دوم | پارت آخر: برای همیشه هشت نفر می مانند نویسنده...

### فصل دوم | پارت هفتم نویسنده: Ghazal درِ اتاق که بسته ش...

چندپارتی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط