سونهو خوبی زن داداش

24

سونهو: خوبی زن داداش
ا/ت: الان برمیگردم
رفتم تو دستشویی اب زدم به صورتم حالم بد شد بالا اوردم من که زیادچیزی نخورده بودم
یعنی چطور اون شب مست بود داشت نقش بازی میکرد

سونهو
سونهو: بلند شو برو پیشش
یونگی: الان میاد من میدونم چیشده
سونهو: چیشده؟
یونگی: اِ نپرس
سونهو: باشه تو نرو من میرم
رفتم دنبال ا/ت
دیدم یه گوشه نشسته
سونهو: ا/ت
ا/ت: سونهو
سونهو:چیشده؟
ا/ت: من نمیتونم بمونم برمیگردم
سونهو: چرا؟
ا/ت: حالم خوب نیست
سونهو: زنگ میزنم یومی بیاد دنبالت
ا/ت: نه نمیخواد
سونهو: بریم دکتر
ا/ت: نه نه میرم خونه خودم
سونهو: باشه برو من زنگ میزنم یومی بیاد پیشت
ا/ت: باشه خدافظ
سونهو: مراقب باش خدافظ
برگشتم
یونگی: چیه؟
سونهو: حالش بد بود برگشت


چند ساعت بعد
ا/ت
صدای درو شنیدم سریع رفتم تو اتاقم و خودمو زدم به خواب

چند دقیقه بعد
تق تق تق
یونگی: ا/ت
چیزی نگفتم درو باز کرد
من چشمام بسته بود بعد دوباره در بسته شد بلند شدم نگاه به گوشیم کردم دیدم یونگی پشت در
ا/ت: ترسیدم
یونگی: ترسیدی؟
ا/ت: لامپ بزن
یونگی: باشه
ا/ت: چیه کارم داری؟
یونگی: خوبی؟
ا/ت: اره این واقعیت داره که تو نوشیدنی نمیتونی بخوری
یونگی: اره
ا/ت: پس اون شب چطور مست بودی؟
یونگی: اها اون شب راستش مست نبودم پس بخاطر همین ازم قایم میشی
ا/ت: چرا از مست بودنت استفاده کردی اون شب اینکارو باهام کردی
یونگی: خب زنمی دیگه نمیتونم ازت استفاده کنم
یکی زدم تو صورتش
ا/ت: دهنتو ببند هیچی نگو هیچی
دستمو گرفت
یونگی: اینجا من تقصیر کار نبودم خودت هم میخواستی اینو فراموش نکن
ا/ت: برو بیروننن
رفت بیرون درو بستم و شروع کردم به گریه کردن

#فیک
#سناریو
دیدگاه ها (۱۸)

۲۵

۲۶

part23

part22

پارت 12خون تو رگام جم شد....ویو جونگکوک یه نفس عمیق کشیدم بع...

love Between the Tides²⁶رفتم سوار ماشین شدم تهیونگ: دو ساعت ...

پارت ۱۹ فیک مرز خون و عشق

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط