بچه ها کاور رو عوض کردم دیگه تعغیر نمیکنه بعد این موضوعش
بچه ها کاور رو عوض کردم دیگه تعغیر نمیکنه بعد این موضوعش مال پاییز ولی خیلی کم بریم شروع کنیم :)
_____________________________________________
1 ماه از استخدام جولیا گذشته ولی او هنوز فکرش دیگر است
درگیر چی
چرا بهم دورغ گفت؟
ازم چرا سو استفاده کرد؟
چرا بهش اعتماد کردم؟
دخترک به شیشه خیره شد به قطره های نم نم باران نگاه میکرد
همانطور که دخترک به شیشه خیره شده بود
فئودور ازش میپرسد ایا چیزی شده؟!
دخترک با ترس و نا امیدی گفت : چیزی نشده
فئودور هم سرش را به معنای باشه تکون داد
در گوشه ای دیگر گوگول و سیگما در کازینو درحال بازی کردن بودند گوگول پوزخندی زد گفت سیگما مطمعنم این بار نمی بری
سیگما با خون سردی گفت شاید
گوگول از جواب سیگما تعجب کرد و گفت
سیگما چیزی شده؟
سیگما با صورت نا امیدی به گوگول نگاه کرد و گفت چیزی نشده فقط فشار کاری روم هست
گوگول که تعجب کرده بود و چشمانش گرد شده بود گفت هیچ وقت ندیدم انقدر ناراحت باشی اگر چیزی شده بهم بگو
سیگما با بی حوصله گی گفت گوگول فعلا حوصله توضیع دادن رو ندارم
فلش بک به پیش جولیا
دخترک که سرگرم صحبت با فئودور بود چیزی او را به خودش جلب کرد
و به فئودور گفت میخای بریم بیرون کمی زیر باران بشینیم
فئودور هم قبول کرد
از اون طرف
گوگول به سیگما که بروند خونه
گوگول کلید ماشین را از رو میز برداشت و به سمت خونه حرکت کرد وقتی رسیدند دیدن فئودور و جولیا زیر باران خابشون برده
سیگما جولیا بلند میکنه میبره تو خونه و گوگول هم فئودور رو
سیگما وارد خونه شد تقریبا هوا سرد بود و بالاخره پاییز بود چه انتظاری دارید؟
فئودور و جولیا سرما خوردن گوگول کمی شربت و دارو برایشان برد و بهشون داد
کمی حالشون بهتر بود
_____________________________________________
ببخشید بچه ها خوابم میاد بقیش هم فردا سرم خلوت شد مینویسم
ولی لایک این پست باید به 30 برسه
_____________________________________________
1 ماه از استخدام جولیا گذشته ولی او هنوز فکرش دیگر است
درگیر چی
چرا بهم دورغ گفت؟
ازم چرا سو استفاده کرد؟
چرا بهش اعتماد کردم؟
دخترک به شیشه خیره شد به قطره های نم نم باران نگاه میکرد
همانطور که دخترک به شیشه خیره شده بود
فئودور ازش میپرسد ایا چیزی شده؟!
دخترک با ترس و نا امیدی گفت : چیزی نشده
فئودور هم سرش را به معنای باشه تکون داد
در گوشه ای دیگر گوگول و سیگما در کازینو درحال بازی کردن بودند گوگول پوزخندی زد گفت سیگما مطمعنم این بار نمی بری
سیگما با خون سردی گفت شاید
گوگول از جواب سیگما تعجب کرد و گفت
سیگما چیزی شده؟
سیگما با صورت نا امیدی به گوگول نگاه کرد و گفت چیزی نشده فقط فشار کاری روم هست
گوگول که تعجب کرده بود و چشمانش گرد شده بود گفت هیچ وقت ندیدم انقدر ناراحت باشی اگر چیزی شده بهم بگو
سیگما با بی حوصله گی گفت گوگول فعلا حوصله توضیع دادن رو ندارم
فلش بک به پیش جولیا
دخترک که سرگرم صحبت با فئودور بود چیزی او را به خودش جلب کرد
و به فئودور گفت میخای بریم بیرون کمی زیر باران بشینیم
فئودور هم قبول کرد
از اون طرف
گوگول به سیگما که بروند خونه
گوگول کلید ماشین را از رو میز برداشت و به سمت خونه حرکت کرد وقتی رسیدند دیدن فئودور و جولیا زیر باران خابشون برده
سیگما جولیا بلند میکنه میبره تو خونه و گوگول هم فئودور رو
سیگما وارد خونه شد تقریبا هوا سرد بود و بالاخره پاییز بود چه انتظاری دارید؟
فئودور و جولیا سرما خوردن گوگول کمی شربت و دارو برایشان برد و بهشون داد
کمی حالشون بهتر بود
_____________________________________________
ببخشید بچه ها خوابم میاد بقیش هم فردا سرم خلوت شد مینویسم
ولی لایک این پست باید به 30 برسه
۹.۳k
۲۹ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.