زخمه کهنه

زخمه کهنه
پارت ۶

هنوز تجزیه و تحلیلش ادامه داشت که در باز شد و مرد هیکلی کت و شلواری با همون قیافه ی کلیشه ای بادیگاردها و اون هدست توی گوشش اومد داخل قلب کوچیک سومین شروع به کوبیدن کرد و گفت: شما کی هستین؟ صداش میلرزید اما جوابی نگرفت . فقط بازوش اسیر دستهای قوی اون مرد شد و بی مقاومت دنبالش راه افتاد.سوالش رو تکرار نکرد.فقط با ترس به دور و برش و عمارت فوق العاده ای که از وسطش در حال عبور بودند نگاه .کرد معماریش شبیه کلیساهای می رومی بود همهی لوازمش عتیقه بودند و با وجود لوسترهای قیمتی نور کمی اونجا رو روشن کرده بود. از راه پله بردش بالا و سومین دیگه داشت دردش می اومد. این چه طرز بردن آدم بود ؟ مسافت طولانی ای داخل اون عمارت مجلل طی شد و بالآخره اون عوضی بازوش رو کشید و باعث شد زانو بزنه روی زمین.نالهی سومین بلند شد و با اخم نگاهش .کرد خواست بلند شه که نره غول بالاش سرش غريد تكون نخور ! سومین دختر مطیعی بود حالا داشت میلرزید اما از جاش تکون نخورد. وقتی در اتاق باز شد سرش رو بالا گرفت و با دیدن مرد جوان و خوش چهره ای که وارد شد پلک زدنش آهسته شد و گیج نگاهش اون پسر برای گروگان گیری بیش از حد جوان و کیوت بود ! هنوز سوالش پاسخی داده نشده بود. به اخم و عصبانیت پسر روبروش خیره موند و باز هم از خودش پرسید : من کی ام ؟ اینجا چیکار میکنم؟
بهم چند دقیقه ای کوتاه به خیره موندن گذشت هر دو چشمهایی کنجکاو نگاه میکردند و بالآخره اون پسر بود که اخمهاشو کشید توی هم و در عین حال خندید مثلا میخواست خنده اش ترسناک باشه اما سومین متوجه تلاش نافرجامش شد چند لحظه خندیدنش رو دهنش رو قورت داد. نگاه کرد و آب یعنی این جوجه پولا رو بالا کشیده؟ واقعا میگین یا سرکارم گذاشتین؟ سومین کم کم دوهزاریش افتاد !خب انگار قضیه دزدیهای برادرش بود و چون حساب به نام خودش بود اومده بودن سر وقتش خب انگار بالآخره به این نقطه رسیده بود خیلی وقت بود منتظر این لحظه بود. آهسته پلک زد و آهسته تر :گفت: شما کی هستید؟ پسرک دوباره خندهش گرفت. عصبی بودن خندهاش اینبار واضح بود واقعا اینو داری میپرسی کوچولو؟ واقعا نمی دونم چه اتفاقی افتاده.... پسر از جا بلند شد و به سمتش رفت جلوش روی زانوهاش نشست و خودش رو همقدش کرد پوزخندی زد و چونهی ظریف سومین رو بین انگشتهاش گرفت.
دیدگاه ها (۱)

زخم کهنه پارت ۷ چند ثانیه به صورت ترسیدهش خیره موند و از بین...

زخم کهنه پارت ۸ پوزخند زد و به صورت مات دختر نوجوون نگاه کرد...

زخم کهنه پارت ۵ مهربون و پرتلاشی بود و مدرسه نیومدن امروزش ...

زخم کهنه پارت ۴ چون پدرش بعضی وقتها توی مستی خطرناک میشد و ...

زخم کهنه پارت ۲۱ سومین لب برچید و ضعیف :گفت هر چی فشارش مید...

زخم کهنه پارت ۱۳ مرد عصبی همینطور داشت راجع به جاسوس بودن س...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط