سرنوشت تو
اردا : شام با سکوت گذشت بعد شام از مامان تشکر کردم
جمشید : خیلی ممنون خانوم خیلی خوشمزه بود
هاکان : ممنون خانم اسکندری
همسر ج : خواهش میکنم
هاکان : جمشید خان دوباره گرم صحبت شد چند دقیقه بعد بلند شدم
با اجازه من دیگه رفع زحمت کنم
جمشید : چه زحمتی پسرم بشین حالا میری
هاکان : لطف دارید به اندازه کافی زحمت دادم
جمشید : هر جور راحتی پسرم
هاکان : ممنون خدانگهدار
عمارت :
سینا : یک خانوم اومد توی اتاق شبیه مادربزرگ ها بود
بیبی : سلام بلد نیستی پسر جون
سینا : ببخشید سلام
بی بی : سلام به روی ماهت اسمت چیه
سینا : سینا
بیبی: چه اسم قشنگی
سینا : ممنونم
بی بی : سینا جان اینجا باید از قوانین خونه و آقا پیروی کنی متوجهی که
سینا : بله
بیبی: خوبه اولین که مهمترین هم هست حق نداری بری طبقه ی بالا مگه اینکه من بهت بگم
بی اجازه آقا نباید بری بیرون باید ایشون و آقا یا ارباب صدا کنی صبحانه ناهار و شام در تایم مشخصی سرو میشه بهتره سر ساعت مقرر بیای کار های روزمره ات هم از فردا میگم
سینا : باشه ...
بی بی : میتونی بهم بگی بیبی
سینا : چشم بی بی
بی بی : نیم ساعت دیگه شام حاضر میشه اتاقت هم همین طبقست اولی سمت چپ
جمشید : خیلی ممنون خانوم خیلی خوشمزه بود
هاکان : ممنون خانم اسکندری
همسر ج : خواهش میکنم
هاکان : جمشید خان دوباره گرم صحبت شد چند دقیقه بعد بلند شدم
با اجازه من دیگه رفع زحمت کنم
جمشید : چه زحمتی پسرم بشین حالا میری
هاکان : لطف دارید به اندازه کافی زحمت دادم
جمشید : هر جور راحتی پسرم
هاکان : ممنون خدانگهدار
عمارت :
سینا : یک خانوم اومد توی اتاق شبیه مادربزرگ ها بود
بیبی : سلام بلد نیستی پسر جون
سینا : ببخشید سلام
بی بی : سلام به روی ماهت اسمت چیه
سینا : سینا
بیبی: چه اسم قشنگی
سینا : ممنونم
بی بی : سینا جان اینجا باید از قوانین خونه و آقا پیروی کنی متوجهی که
سینا : بله
بیبی: خوبه اولین که مهمترین هم هست حق نداری بری طبقه ی بالا مگه اینکه من بهت بگم
بی اجازه آقا نباید بری بیرون باید ایشون و آقا یا ارباب صدا کنی صبحانه ناهار و شام در تایم مشخصی سرو میشه بهتره سر ساعت مقرر بیای کار های روزمره ات هم از فردا میگم
سینا : باشه ...
بی بی : میتونی بهم بگی بیبی
سینا : چشم بی بی
بی بی : نیم ساعت دیگه شام حاضر میشه اتاقت هم همین طبقست اولی سمت چپ
۳.۰k
۱۴ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.