پارت سوم🍷🕸️
پارت سوم🍷🕸️
شرط(:۱۵تا لایک)
(کامنت هرچی دوست داری بزار منتظر حرفای قشنگت هستم)🍷🕸️
کارن: سرمو بالا آوردن که دیدم همون پسری
هست که روش قهوه ریختم وایییی کمینل
گفته بود که آدم رو میکشه ( زیر لب)
جانگ کوک:خب شروع کنم وایسا ببینم ت
همون دختری که روی من قهو ریخت نیستی؟
کارن: کل بدنتم میلرزید با صدای بلند آب
دهنمو قورت دادم و گفتم
کارن: چ چ چی ن ن نع ا ا اصلا ک کدم د دختر؟
جانگ کوک: اعمم یعنی میخوای بگی من دروغ میگم؟
کارن: ی عرق سردی از پشتم سر خورد پایین
ن ن من همینچین چیزی رو نگفتم
جانگ کوک: از لکنت گرفتنت معلومه
کارن: دیدم پاشد دوتا دستشاو مشت کرد و کوبید روی میز گفت
جانگ کوک: کوچولو مگه تو داری بچه خر میکنی؟
کارن: اصلا من بودم خب که حالا چی؟
جیانا: اون دختر واقعا محشر بود با اینکه من
خواهر جانگ کوک هستم تا الان ندیدم کسی
جرات کنه بهش اینارو بگه
جیانا: جانگ کوک تموم کن این بازی کثیف رو یا شروع کن یا تموم
کارن: نگاهی به اون دختر کردم برام چشمک زد
جانگ کوک: شروع میکنیم اینجا رو امضاء کن
کارن: بمون اول بخونم بدش
جانگ کوک: خوندن نمیخواد ما شرط رو توافق کردم
کارن: شرط؟ چه شرط؟
جانگ کوک: هن؟؟
کارن: وقتی توافق نامه رو خوندم فهمیدم ای وای موضوع از چه قراره
جانگ کوک: شروع
کارن: اول اون مرده کارت انداخت و پشت سر
هم اون کارت خوب میومد و اولین بار رو اون برد
کارن: من سرم همش پایین بود اون نگاه
سنگین اون مرده رو همش روی خودم حس
میکردم
کارن: وقت استراحت بود دیدم همون دختری
که برام چشمک زد امد پیشم
جیانا: ت دختر نترسی هستی آفرین بهت بیا
این نوشیدنی رو بگیر و سرحال شو
کارن: چرا؟
جیانا:چی چرا؟
کارن: چرا خوبی میکنی؟
جیانا: چون هم تیمی هستی
کارن: چی؟؟جیانا: ی بازی میخوام بکنم با داداشم
کارن: باورت کنم؟؟
جیانا: به خدا بستگی دارع
کارن: باش
کارن: برگشتم به اون پسر نگا کردم دیدم ی
نگا خشنی بهم کرد که خجالت کشیدم
جانگ کوک: هعی دختر کوچولو بیا اینجا که
کارن: من؟
شرط(:۱۵تا لایک)
(کامنت هرچی دوست داری بزار منتظر حرفای قشنگت هستم)🍷🕸️
کارن: سرمو بالا آوردن که دیدم همون پسری
هست که روش قهوه ریختم وایییی کمینل
گفته بود که آدم رو میکشه ( زیر لب)
جانگ کوک:خب شروع کنم وایسا ببینم ت
همون دختری که روی من قهو ریخت نیستی؟
کارن: کل بدنتم میلرزید با صدای بلند آب
دهنمو قورت دادم و گفتم
کارن: چ چ چی ن ن نع ا ا اصلا ک کدم د دختر؟
جانگ کوک: اعمم یعنی میخوای بگی من دروغ میگم؟
کارن: ی عرق سردی از پشتم سر خورد پایین
ن ن من همینچین چیزی رو نگفتم
جانگ کوک: از لکنت گرفتنت معلومه
کارن: دیدم پاشد دوتا دستشاو مشت کرد و کوبید روی میز گفت
جانگ کوک: کوچولو مگه تو داری بچه خر میکنی؟
کارن: اصلا من بودم خب که حالا چی؟
جیانا: اون دختر واقعا محشر بود با اینکه من
خواهر جانگ کوک هستم تا الان ندیدم کسی
جرات کنه بهش اینارو بگه
جیانا: جانگ کوک تموم کن این بازی کثیف رو یا شروع کن یا تموم
کارن: نگاهی به اون دختر کردم برام چشمک زد
جانگ کوک: شروع میکنیم اینجا رو امضاء کن
کارن: بمون اول بخونم بدش
جانگ کوک: خوندن نمیخواد ما شرط رو توافق کردم
کارن: شرط؟ چه شرط؟
جانگ کوک: هن؟؟
کارن: وقتی توافق نامه رو خوندم فهمیدم ای وای موضوع از چه قراره
جانگ کوک: شروع
کارن: اول اون مرده کارت انداخت و پشت سر
هم اون کارت خوب میومد و اولین بار رو اون برد
کارن: من سرم همش پایین بود اون نگاه
سنگین اون مرده رو همش روی خودم حس
میکردم
کارن: وقت استراحت بود دیدم همون دختری
که برام چشمک زد امد پیشم
جیانا: ت دختر نترسی هستی آفرین بهت بیا
این نوشیدنی رو بگیر و سرحال شو
کارن: چرا؟
جیانا:چی چرا؟
کارن: چرا خوبی میکنی؟
جیانا: چون هم تیمی هستی
کارن: چی؟؟جیانا: ی بازی میخوام بکنم با داداشم
کارن: باورت کنم؟؟
جیانا: به خدا بستگی دارع
کارن: باش
کارن: برگشتم به اون پسر نگا کردم دیدم ی
نگا خشنی بهم کرد که خجالت کشیدم
جانگ کوک: هعی دختر کوچولو بیا اینجا که
کارن: من؟
۱۵.۳k
۳۰ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.