Part79
#Part79
من بوسمو میخوام+نمیشه زشته کوک:تاوقتی بم بوسمو ندی نمیزارم بخوابی +فقط یه دونه بعدشم تموم میخوابی باشه کوک:اوکی نفس کلافه ای ازتخسیش کشیدموسریع لباشوبوسیدمومیخواستم برم عقب که سرموگرفتو نزاشتوبوسرویکم طولانی ترکردبعدیه دیقه بلاخره ولم کردکوک:الان درست شد+پسره پرویه تخس کوک:همینه که هس توماله منی الانم موهامونازکن تابخوابم بش اروم خندیدم+عین این پسربچه های سه ساله ی شیطونی باشه همینجوربهش خیره شدموموهاشونازمیکردم که خوابیدمنم دیگه کم کم توبغلش خوابم برد.....افرا
رفتم یکم بافاصله کنارجیمین درازکشیدم که کشیدم طرف خدش که محکم خوردم به سینه پهن سفتش +یاااچیکارمیکنی جیمی:جات اینجاس حق نداری فاصله بگیری اوکیه +باشه خب ارومترسرم شکست جیمی:ببخشیدویه لبخندخجالت زده زد+اشکالی نداره بگیربخواب جیمی:اینجوری خوابم نمیاد+پس چجوری خوابت میادتویهحرکت سریع لباموبوسیدجیمی:الان دیگ میتونم بخوابم پس بیا بخوابیم من که هنوزتوشوک بودموسرموگرفتم توبغلشوموهامونازمیکردانقداینکاروکردکه خوابم برد.....شوگا
بعداینکه بچهها پیشنهاددادن که کنارهم بخوابیم منم ازخداخواسته سریع یه جاگرفتم که بعدازاینکه دختراازشوک درامدن هرکس رفت پیش دوست پسرخدش مانیام امدوکنارم درازکشید+یااامانیا مانیا:بله چیشددستمودرازکردموبه بازومزدم وگفتم:بیااینجا لبخندخجالتی زدوسرشوگذاشت روی بازوم که محکم بغلش کردمودستموبردم لای موهاشوباهاشون بازی میکردم که خوابم برد.....تهیونگ
هرکدوم امشب پیش عشقش بودوچقدامشب خوب بودکاش همیشه همینجوری میبودکه توی بغل عشقت خوابت ببره وبیدارشی انگشتموگذاشتم رویقشوگفتم+رونیااین چیه رونیا:چی چیه سرشواوردپایین که انگشتموکشیدم بالا که ازبلاش گذشتوخوردبه بینیش مثه بچههاتعجب کرده بودخندمون گرفته بودکه یکی زد به بازوم رونیا:یااتوچندسالته که ازاین شوخیامیکنی اخه مگه من بچه دوسالم+پ چندسالته همینی دیگه رونی:باشه دوسالمه بگیربخواب دیگ میخواستم گونشوگازبگیرم انقدکیوت بودکه صدای خنده جینورویاامدازاونورم صدای نامجون بلندشد: بچهها فکرنمیکنین یکم صداتون بلنده جین:ببخشیدباشه دیگه نمیخندیم ببین چیکارکرده بازچیداشته میگفتهرونیام خوابش بردکه منم کم کم داشتم بیهوش میشدم دیگه.....جین
رویاتوبغلم مثه یه گنجشک توچنگ یه شیربودانقدکه کوچولوبودتوبغلم+میگم رویامیدونی وقتی میمونازیادموزبخورن چیکارمیشن رویا:ن چیکارمیشن+اورموزمیکنن بعدم اول خدم خندم گرف بعدرویاکه صدای نامجون بلندشدپس تصمیم گرفتم ساکت شموبخوابموموهاشوبوسیدموسعی کردم بخوابم
من بوسمو میخوام+نمیشه زشته کوک:تاوقتی بم بوسمو ندی نمیزارم بخوابی +فقط یه دونه بعدشم تموم میخوابی باشه کوک:اوکی نفس کلافه ای ازتخسیش کشیدموسریع لباشوبوسیدمومیخواستم برم عقب که سرموگرفتو نزاشتوبوسرویکم طولانی ترکردبعدیه دیقه بلاخره ولم کردکوک:الان درست شد+پسره پرویه تخس کوک:همینه که هس توماله منی الانم موهامونازکن تابخوابم بش اروم خندیدم+عین این پسربچه های سه ساله ی شیطونی باشه همینجوربهش خیره شدموموهاشونازمیکردم که خوابیدمنم دیگه کم کم توبغلش خوابم برد.....افرا
رفتم یکم بافاصله کنارجیمین درازکشیدم که کشیدم طرف خدش که محکم خوردم به سینه پهن سفتش +یاااچیکارمیکنی جیمی:جات اینجاس حق نداری فاصله بگیری اوکیه +باشه خب ارومترسرم شکست جیمی:ببخشیدویه لبخندخجالت زده زد+اشکالی نداره بگیربخواب جیمی:اینجوری خوابم نمیاد+پس چجوری خوابت میادتویهحرکت سریع لباموبوسیدجیمی:الان دیگ میتونم بخوابم پس بیا بخوابیم من که هنوزتوشوک بودموسرموگرفتم توبغلشوموهامونازمیکردانقداینکاروکردکه خوابم برد.....شوگا
بعداینکه بچهها پیشنهاددادن که کنارهم بخوابیم منم ازخداخواسته سریع یه جاگرفتم که بعدازاینکه دختراازشوک درامدن هرکس رفت پیش دوست پسرخدش مانیام امدوکنارم درازکشید+یااامانیا مانیا:بله چیشددستمودرازکردموبه بازومزدم وگفتم:بیااینجا لبخندخجالتی زدوسرشوگذاشت روی بازوم که محکم بغلش کردمودستموبردم لای موهاشوباهاشون بازی میکردم که خوابم برد.....تهیونگ
هرکدوم امشب پیش عشقش بودوچقدامشب خوب بودکاش همیشه همینجوری میبودکه توی بغل عشقت خوابت ببره وبیدارشی انگشتموگذاشتم رویقشوگفتم+رونیااین چیه رونیا:چی چیه سرشواوردپایین که انگشتموکشیدم بالا که ازبلاش گذشتوخوردبه بینیش مثه بچههاتعجب کرده بودخندمون گرفته بودکه یکی زد به بازوم رونیا:یااتوچندسالته که ازاین شوخیامیکنی اخه مگه من بچه دوسالم+پ چندسالته همینی دیگه رونی:باشه دوسالمه بگیربخواب دیگ میخواستم گونشوگازبگیرم انقدکیوت بودکه صدای خنده جینورویاامدازاونورم صدای نامجون بلندشد: بچهها فکرنمیکنین یکم صداتون بلنده جین:ببخشیدباشه دیگه نمیخندیم ببین چیکارکرده بازچیداشته میگفتهرونیام خوابش بردکه منم کم کم داشتم بیهوش میشدم دیگه.....جین
رویاتوبغلم مثه یه گنجشک توچنگ یه شیربودانقدکه کوچولوبودتوبغلم+میگم رویامیدونی وقتی میمونازیادموزبخورن چیکارمیشن رویا:ن چیکارمیشن+اورموزمیکنن بعدم اول خدم خندم گرف بعدرویاکه صدای نامجون بلندشدپس تصمیم گرفتم ساکت شموبخوابموموهاشوبوسیدموسعی کردم بخوابم
۳.۸k
۱۴ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.