عاشقکهبشی

#عاشق_که_بشی....۶۱
لیا که داشت توانا رو بغل میکرد چشاش پر اشک شد
توانا:عشقم خودتو ناراحت نکن من برمیگردم
قول میدم
لیا:خلی دوست دارم
توانا:منم
🫂🙂🤍
توانا:خداحافظ چاعان قول بده مراقب لیا باشی
چاعان:خداحافظ عزیزم.خب معلومه

لیا:چاعان بریم
چاعان:باش عشقم
♡♡♡♡♡♡♡♡♡
توراه که لیا هی گریه میکرد
چاعان:عشقم گریه نکن دیگه🫠
لیا:خیلی دلم تنگ میشع
چاعان ماشینو نگه داشت و لیا رو بغل کردو بوسید
لیا:خیلی دوست دادم
چاعان:منم
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
یاعیز:همه وسایلای اتاقشو بهم ریخت
یاعیز:اگه دوسم داشت بخاطرم میموندد😓
چاعان:سلام مامان یاعیز کجاس
ایسان:اتاقش
چاعان:یاعیز ....ع یاعیز حالت خوبهههههه
یاعیز:نه اصلا
چاعان:خودتو ناراحت نکن داداشم
یاعیز:چجوری ناراحت  نشمممم اون منو ترک کرد
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
لیا:الو جانم الیف(یکی از دوستاش)خوبی عشقم
الیف:کجایی؟
لیا:خونه
الیف:تنهایی؟
لیا:بله امروز توانا همراه با عمم رفت امریکا
الیف:ع واقعااا😳
لیا:اره
الیف:میخوام یچیزی بهت بگم
لیا:بگو
الیف:فردا با اولین پرواز میام پیشت
لیا:واقعا😍😍😍
الیف:اره عشقم
لیا:اخی از تنهایی درمیام
الیف:اره عشقم منتظرم باش
لیا:باشه گلم.بوس.بای❤️
دیدگاه ها (۰)

به سوالام پاسخ دین لطفاا

همه عشقاااام

#عاشق_که_بشی....۶۰چاعان:عهه😐لیا:رفتم بیرون هموا بخورمیاعیز:ی...

اخیشش🥺

#عشق_جنایت 🔪پارت50یِنا:خودم فهمیدم چی شده(زیر لب)جینو:چیزی گ...

part2🦋کودک بی نوا دمی آرام نمی‌گرفت و خونه رو با گریه های سو...

🦋 wounded butterfly 🦋part 9کاغذو باز کرد و با دست خطی که دید...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط