میخوای در کنار زن دیگه ای خوشحال باشم
" میخوای در کنار زن دیگه ای خوشحال باشم!"
part:4 .
.
- متاسفم..هق..بورام..من.. من ترسیدم . میترسیدم.. میترسیدم یه روز تو رو توی این شرایط ببینم و ..هف...پس..مث..ل یه بزدل ترکت کردم..هق..گفتی..گفتی پیش دختر مرود علاقه ام خوشبخت باشم..ولی..ولی من حتی نمیتونم از دخترم مراقبت کنم. اون موقعه.. حاظر بودم صد ها سیلی ازت بخورم تا اینکه از زبونت بشنوم که با کسی جز تو خوشحال شم..ههق..
- جونگوون..
- بهم بگو بورام..هنوزم برای ترسویی مثل من آرزوی خوشبختی داری؟..هنوزم میخوای من در کنار زن دیگه ای خوشحالم باشم؟
-م..معذرت میخوام.
دختر جسم لرزون پسر رو در آغوش گرفت.
درد زیادی داشت و خستگی اجازه حرکت نمیداد. بهش نمیداد..پس این جونگوون بود که خم شد و جسم دخترش رو در آغوش کشید.. اشک هاش روی شونه دختر فرود می اومد .
روی شونه عشق زندگیش..
اون شب..
بعد دو ماه جدایی
چیزی رو فهمیدن که هرگز نمی دونستن..
هر اتفاقی ام می افتاد..
قلب های اون دو.. هرگز از هم گسسته نمیشد.
The end.
╰ 𖧵ֹֺֽ໋໋݊ 𝆬⃝╼┉╾╼┉𝆬⃝⿻ִ𔓘┉╌╌━╾╼◯⃘༄༉‧
part:4 .
.
- متاسفم..هق..بورام..من.. من ترسیدم . میترسیدم.. میترسیدم یه روز تو رو توی این شرایط ببینم و ..هف...پس..مث..ل یه بزدل ترکت کردم..هق..گفتی..گفتی پیش دختر مرود علاقه ام خوشبخت باشم..ولی..ولی من حتی نمیتونم از دخترم مراقبت کنم. اون موقعه.. حاظر بودم صد ها سیلی ازت بخورم تا اینکه از زبونت بشنوم که با کسی جز تو خوشحال شم..ههق..
- جونگوون..
- بهم بگو بورام..هنوزم برای ترسویی مثل من آرزوی خوشبختی داری؟..هنوزم میخوای من در کنار زن دیگه ای خوشحالم باشم؟
-م..معذرت میخوام.
دختر جسم لرزون پسر رو در آغوش گرفت.
درد زیادی داشت و خستگی اجازه حرکت نمیداد. بهش نمیداد..پس این جونگوون بود که خم شد و جسم دخترش رو در آغوش کشید.. اشک هاش روی شونه دختر فرود می اومد .
روی شونه عشق زندگیش..
اون شب..
بعد دو ماه جدایی
چیزی رو فهمیدن که هرگز نمی دونستن..
هر اتفاقی ام می افتاد..
قلب های اون دو.. هرگز از هم گسسته نمیشد.
The end.
╰ 𖧵ֹֺֽ໋໋݊ 𝆬⃝╼┉╾╼┉𝆬⃝⿻ִ𔓘┉╌╌━╾╼◯⃘༄༉‧
- ۴.۷k
- ۰۸ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط