Part⁴
Part⁴
دختر خونده مستر لی
.
.
خب ا.ت بیدار شد از جاش بلند شد و رو تخت نشست یهو شوک شد جئون روی صندلی نشسته بود و سرش روی لبهی تخت بود خواب هم بود
.
ویو ا.ت
.
مستر خواب بود چه کیوت ولی وقتی به ترسناک بودنش فکر میکنم ازش بدم میاد... ولی چطوری انقد کیوتتتت تو همین فکرا بود که یهو بیدار شد با دیدن من لبخند زد عین خرگوشا شده بود بعد چند لحظه خودشو جمع کرد
.
+ از کی بیداری؟ (سرد)
_ فک کنم 2 یا 3 دقیقه ای میشه
+ اوک... راستی چرا نگفته بودی اگه عصبی شی این بلا سرت میاد
_ خب نمیدونم شما نپرسیدین بیماری یا مشکلی دارم یا نه
+ اوک... راستی اسم من جونکوکه، جئون جونکوک
_ آها
.
ویو کوک
.
نفهمیدم کی خوابم برد یا چرا از دیدنش انقد خوشحال شدم چون زیاد کسی خندمو نمیبینه ولی یه حس عجیبی به اون دختر دارم ولی نمیدونم چرا
خب از اونجایی که من زنهای زیادی دیدم یا خدمتکارهای زیادی داشتم
نباید این حس وجود داشته باشه
فک کنم باید در موردش با آجوما صحبت کنم خب از اتاق اومدم بیرون
.
کوک خیلی با آجوما راحته و سوالاشو از اون میپرسه
.
آجوما #
.
+ آجوما؟
# جانم
+ میشه حرف بزنیم
# چرا که نه چی شده درگیری با خودت؟
+ خب اون دختری که تازه به عمارت اومده...
# حدس میزدم( با یه نیشخند مهربون)
+ چی رو؟
# دوسش داری
+ نه
# داری
+ نهههههه
# دست خودت نیست داری ولی خب میزارم خودت بفهمی ولی نگی نگفتیااا
+ اوفف باشه
.
خب 10 تا لایک برا پارت بعد
ولی خب چون حمایت زیادی نداره میخوام دیگه ننویسم😕
دختر خونده مستر لی
.
.
خب ا.ت بیدار شد از جاش بلند شد و رو تخت نشست یهو شوک شد جئون روی صندلی نشسته بود و سرش روی لبهی تخت بود خواب هم بود
.
ویو ا.ت
.
مستر خواب بود چه کیوت ولی وقتی به ترسناک بودنش فکر میکنم ازش بدم میاد... ولی چطوری انقد کیوتتتت تو همین فکرا بود که یهو بیدار شد با دیدن من لبخند زد عین خرگوشا شده بود بعد چند لحظه خودشو جمع کرد
.
+ از کی بیداری؟ (سرد)
_ فک کنم 2 یا 3 دقیقه ای میشه
+ اوک... راستی چرا نگفته بودی اگه عصبی شی این بلا سرت میاد
_ خب نمیدونم شما نپرسیدین بیماری یا مشکلی دارم یا نه
+ اوک... راستی اسم من جونکوکه، جئون جونکوک
_ آها
.
ویو کوک
.
نفهمیدم کی خوابم برد یا چرا از دیدنش انقد خوشحال شدم چون زیاد کسی خندمو نمیبینه ولی یه حس عجیبی به اون دختر دارم ولی نمیدونم چرا
خب از اونجایی که من زنهای زیادی دیدم یا خدمتکارهای زیادی داشتم
نباید این حس وجود داشته باشه
فک کنم باید در موردش با آجوما صحبت کنم خب از اتاق اومدم بیرون
.
کوک خیلی با آجوما راحته و سوالاشو از اون میپرسه
.
آجوما #
.
+ آجوما؟
# جانم
+ میشه حرف بزنیم
# چرا که نه چی شده درگیری با خودت؟
+ خب اون دختری که تازه به عمارت اومده...
# حدس میزدم( با یه نیشخند مهربون)
+ چی رو؟
# دوسش داری
+ نه
# داری
+ نهههههه
# دست خودت نیست داری ولی خب میزارم خودت بفهمی ولی نگی نگفتیااا
+ اوفف باشه
.
خب 10 تا لایک برا پارت بعد
ولی خب چون حمایت زیادی نداره میخوام دیگه ننویسم😕
۶.۱k
۳۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.