پارت ۱۳ ( زندگی من 🩰 )
پارت ۱۳ ( زندگی من 🩰 )
کلاس دیر شد ! 😞 البته برای من ، اول رفتم خونه ی مادر بزرگم ، با خانوم تماس گرفتم ، گفت خونه نیست !
بعد وقتی اومد یادش رفت باهام تماس بگیره ...
بعد خیلی گذشت و با زنداییم تماس گرفتم و گفت
زنداییم : اوه ! یادم رفت 😅
املی 🩷 : مشکلی نیست 😐
و قطع کردم
و سریع دویدم و رفتم مکتب ، کسایی که تو کلاس بودن :
روکی 🩶
لوکا 🩵
مکس 💙
روکی 🩶 و لوکا خوندن و رفتن ( راستی لوکا 🩵 پیش من تمرین کرد 🙃)
مکس نرفت ...
چند دقیقه بعد میا 💜 اومد 😃 بعد هم جک 💚 اومد 😃
و بعد سال ها صبر بلاخره کای 🧡 اومد !
پیش من هم تمرین کرد 🙃 😁
آهان راستی امروز میا 💜 برای خودش موبایل 📱 جدید خریده بود 😃 🥳
میا 💜 با من تمرین کرد😁
بعد اینگلسی بهم یاد داد ( ولی یادم رفت 😅 )
بعد میا 💜 دفتر خاطرات من رو خوند 🙃
بعد وقتی منو میا 💜 و جک 💚 و خانوم 💛 تو کلاس تنها بودیم ( مکس و کای رفتن )
یه نمودار رو دیوار کشیدم 😐
نمودار چرت ، حوصلم سر میرفت 😑
تا وقتی هم اومدند دنبال جک 💚 کار های چرت کردیم 👻
کلاس دیر شد ! 😞 البته برای من ، اول رفتم خونه ی مادر بزرگم ، با خانوم تماس گرفتم ، گفت خونه نیست !
بعد وقتی اومد یادش رفت باهام تماس بگیره ...
بعد خیلی گذشت و با زنداییم تماس گرفتم و گفت
زنداییم : اوه ! یادم رفت 😅
املی 🩷 : مشکلی نیست 😐
و قطع کردم
و سریع دویدم و رفتم مکتب ، کسایی که تو کلاس بودن :
روکی 🩶
لوکا 🩵
مکس 💙
روکی 🩶 و لوکا خوندن و رفتن ( راستی لوکا 🩵 پیش من تمرین کرد 🙃)
مکس نرفت ...
چند دقیقه بعد میا 💜 اومد 😃 بعد هم جک 💚 اومد 😃
و بعد سال ها صبر بلاخره کای 🧡 اومد !
پیش من هم تمرین کرد 🙃 😁
آهان راستی امروز میا 💜 برای خودش موبایل 📱 جدید خریده بود 😃 🥳
میا 💜 با من تمرین کرد😁
بعد اینگلسی بهم یاد داد ( ولی یادم رفت 😅 )
بعد میا 💜 دفتر خاطرات من رو خوند 🙃
بعد وقتی منو میا 💜 و جک 💚 و خانوم 💛 تو کلاس تنها بودیم ( مکس و کای رفتن )
یه نمودار رو دیوار کشیدم 😐
نمودار چرت ، حوصلم سر میرفت 😑
تا وقتی هم اومدند دنبال جک 💚 کار های چرت کردیم 👻
۱.۰k
۱۴ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.