پارت ۱۴ ( زندگی من 🩰 )
پارت ۱۴ ( زندگی من 🩰 )
اول از همه وقتی خونه خانوم بودم با میا 💜 تماس گرفتم و گفتم میای امروز دیگه ؟
میا 💜: آره میام 🙆🏻♀️
بعد من هم رفتم در کلاس رو باز کنم 🙃 و مکس 💙 خودش رو قایم کرده بود 😐
دلیل : نمیدونم 😶
بعد منو مکس 💙 رفتیم تو کلاس و مکس 💙 رو تخته ( اسلندر من ) رو کشید منم تو گوگل سرچ کردم اسلندر من 😐
بعد چند دقیقه لوکا 🩵 هم اومد و چراغا رو خاموش کرد 😐 و حالا مثلاً بازی جندی کردیم .
مکس و لوکا هم که ناسلامتی پسر بودن بیشتر میترسیدن
دوباره با میا 💜 تماس گرفتم ( میااااااا! بیا این دوتا دیونم کردن 😵 )
بعد که میا 💜 اومد ما رو سر کار گذاشت در میزد و فرار میکرد !
لوکا 🩵 پشت من بود و میترسید 😐 مکس 💙 هم داد میزد !
بلاخره میا 💜 اومد داخل و تا اومدن خانوم 💛 بازی ترسناک کردیم 👹
مثلاً مکس و لوکا جن بودن ما فراری 😑
بعد خانوم اومد و بازی رو متوقف کرد 🥲
لوکا 🩵 پیشم تمرین کرد و رفت 🥺
مکس هم خوند و موند 😐
راستی دوتا عکس هم از لوکا 🩵 گرفتم 😅
بعد مکس یه کاری کرد که خانوم میخواست اونو بکشه 😂🔞
میا هم لج میکرد که نخونه 😅 آخر هم باهام تمرین کرد و خوند 🙃
و منو میا 💜 با خانوم رفتیم خونه و تو راه روکی 🩶 رو دیدیم 😑
و خانوم 💛 بهش گفت بیاد کلاس تا بخونه ...
بعد با مامانم تماس گرفتم گفتم: میشه برم خونه میا 💜 چون دختر خالش ( همکلاسیم ) خونه شونه و گفت فقط نیم ساعت و منم قبول کردم 😁
تو خونه نرفتم و تصمیم گرفتیم سه نفری تو کوچه مدرسه بگردیم 🙃 و دیدیم در کلاسمون بازه رفتیم تو و خانوم 💛 و روکی 🩶 تو کلاس بودن ...
و وقتی رفتن ما سه تایی تو کلاس بازی کردیم و تمام ☺️
اول از همه وقتی خونه خانوم بودم با میا 💜 تماس گرفتم و گفتم میای امروز دیگه ؟
میا 💜: آره میام 🙆🏻♀️
بعد من هم رفتم در کلاس رو باز کنم 🙃 و مکس 💙 خودش رو قایم کرده بود 😐
دلیل : نمیدونم 😶
بعد منو مکس 💙 رفتیم تو کلاس و مکس 💙 رو تخته ( اسلندر من ) رو کشید منم تو گوگل سرچ کردم اسلندر من 😐
بعد چند دقیقه لوکا 🩵 هم اومد و چراغا رو خاموش کرد 😐 و حالا مثلاً بازی جندی کردیم .
مکس و لوکا هم که ناسلامتی پسر بودن بیشتر میترسیدن
دوباره با میا 💜 تماس گرفتم ( میااااااا! بیا این دوتا دیونم کردن 😵 )
بعد که میا 💜 اومد ما رو سر کار گذاشت در میزد و فرار میکرد !
لوکا 🩵 پشت من بود و میترسید 😐 مکس 💙 هم داد میزد !
بلاخره میا 💜 اومد داخل و تا اومدن خانوم 💛 بازی ترسناک کردیم 👹
مثلاً مکس و لوکا جن بودن ما فراری 😑
بعد خانوم اومد و بازی رو متوقف کرد 🥲
لوکا 🩵 پیشم تمرین کرد و رفت 🥺
مکس هم خوند و موند 😐
راستی دوتا عکس هم از لوکا 🩵 گرفتم 😅
بعد مکس یه کاری کرد که خانوم میخواست اونو بکشه 😂🔞
میا هم لج میکرد که نخونه 😅 آخر هم باهام تمرین کرد و خوند 🙃
و منو میا 💜 با خانوم رفتیم خونه و تو راه روکی 🩶 رو دیدیم 😑
و خانوم 💛 بهش گفت بیاد کلاس تا بخونه ...
بعد با مامانم تماس گرفتم گفتم: میشه برم خونه میا 💜 چون دختر خالش ( همکلاسیم ) خونه شونه و گفت فقط نیم ساعت و منم قبول کردم 😁
تو خونه نرفتم و تصمیم گرفتیم سه نفری تو کوچه مدرسه بگردیم 🙃 و دیدیم در کلاسمون بازه رفتیم تو و خانوم 💛 و روکی 🩶 تو کلاس بودن ...
و وقتی رفتن ما سه تایی تو کلاس بازی کردیم و تمام ☺️
۱.۲k
۱۴ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.