Lucky-bloody
Lucky-bloody#
پارت ۳۹
شامپو رو برمیداری و میزنی به سرت،کفشو برمیداری و بو میکنی
+هممم....بوش خوبه
سرتو میمالی و یکم از کفشو به بدنت میزنی
-بیا،ایندفه زود استفاده نکن
+سعی میکنم
یکم از ابو خالی میکنی رو سرت و میبینی هنوز کف داره و بعد کلشو خالی میکنی
+بازم بیار
-با من مشکل داری؟
+چیکار کنم وقتی این سطله اینقد کوچیکه
سطلو برمیداره و میره و توم یکم شامپو برمیداری و میزنی به بدنت،صدای پای جونگکوک رو میشنوی که داره میاد
+چه عجب ایندفه زود اوردی،ایندفه دیگه دفه آخره دیگه ازت نمیخوام آب بیاری
÷منم
+او....جیسونگ؟
÷اره
+چیزی لازم داری؟
÷اومدم بهت حوله بدم
+عا.....نیازی نبود زحمت بکشی
÷مشکلی نیست این حوله یکبار مصرفه من ازش استفاده نکردم
+مطمئنی؟
÷اره بیا استفاده کن
حوله رو آویزون میکنه به چوب
+دستت درد نکنه جبران میکنم
میخنده و میره و توم به شستن بدنت ادامه میدی
-بیا،این دفه آخره که برات میارم
+کلا سه بار ازت خواستم بیاری
آب رو برمیداری تا بریزی رو خودت و کفارو بشوری
-وایسا....
توم وایمیسی
+چرا؟
-تکون نخور
کوک میره سمت دیواره حموم و یچیزی از روش میکنه
+چی بود؟ مار بود؟ یا سوسک؟ یا رتیل؟ بگو چی بود دیگه
-قبل اینکه من بیام کی اومد اینجا؟
+خودت
-منظورم کسیه که این حوله رو آورده
+اها....جیسونگ
-میدونستم
میره و از حموم دور میشه
+کجا میری؟ هی
جوابتو نمیده توم محل نمیدی و سطل ابو رو خودت میریزی و کفارو میشوری
کوک میدوه سمت جیسونگ با عصبانیت داد میزنه
-جیسونگ!
جیسونگ تا روشو برمیگردونه یه مشت میخوره تو دهنش،کوک یقشو میگیره
-الان باید میفهمیدم چقد هیزی؟
÷چی داری میگی
یه مشت دیگه میزنه تو دهنش
-چرا باید یه دوربین جاسوسی بزاری دم حمومی که یه دختر داره توش حموم میکنه؟
جیسونگ سرشو خم میکنه و سوالی نگاش میکنه
÷چی؟
-خودتو به اون راه نزن میدونم کار خودت بود
همه دورشون جمع شده بودن،اومد یه مشت دیگه بزنه که جیسونگ دستشو میگیره
÷صبرکن،انگار برات سوءتفاهم شده
-هیچ سوءتفاهمی نشده همه چیز واضحه
÷من میخواستم جلوی اون پسره رو بگیرم تا ا/ت رو دید نزنه ولی نمیدونستم داره دوربین جایگذاری میکنه
-داستان نباف
÷راست میگم،برو از خودش بپرس
اشاره میکنه به یه پسر 18 یا 19 ساله که سرش پایینه و یه دوربین به گردنش اویزونه
÷الانم داشتم باهاش در مورد همین حرف میزنم
کوک یقشو ول میکنه و میره سمت پسره تا ببینه راست میگه یا نه،پسره چند قدم میره عقب
-اون راست میگه؟
چیزی نمیگه،این دفعه با داد میگه
-اره یا نه؟
🙂
پارت ۳۹
شامپو رو برمیداری و میزنی به سرت،کفشو برمیداری و بو میکنی
+هممم....بوش خوبه
سرتو میمالی و یکم از کفشو به بدنت میزنی
-بیا،ایندفه زود استفاده نکن
+سعی میکنم
یکم از ابو خالی میکنی رو سرت و میبینی هنوز کف داره و بعد کلشو خالی میکنی
+بازم بیار
-با من مشکل داری؟
+چیکار کنم وقتی این سطله اینقد کوچیکه
سطلو برمیداره و میره و توم یکم شامپو برمیداری و میزنی به بدنت،صدای پای جونگکوک رو میشنوی که داره میاد
+چه عجب ایندفه زود اوردی،ایندفه دیگه دفه آخره دیگه ازت نمیخوام آب بیاری
÷منم
+او....جیسونگ؟
÷اره
+چیزی لازم داری؟
÷اومدم بهت حوله بدم
+عا.....نیازی نبود زحمت بکشی
÷مشکلی نیست این حوله یکبار مصرفه من ازش استفاده نکردم
+مطمئنی؟
÷اره بیا استفاده کن
حوله رو آویزون میکنه به چوب
+دستت درد نکنه جبران میکنم
میخنده و میره و توم به شستن بدنت ادامه میدی
-بیا،این دفه آخره که برات میارم
+کلا سه بار ازت خواستم بیاری
آب رو برمیداری تا بریزی رو خودت و کفارو بشوری
-وایسا....
توم وایمیسی
+چرا؟
-تکون نخور
کوک میره سمت دیواره حموم و یچیزی از روش میکنه
+چی بود؟ مار بود؟ یا سوسک؟ یا رتیل؟ بگو چی بود دیگه
-قبل اینکه من بیام کی اومد اینجا؟
+خودت
-منظورم کسیه که این حوله رو آورده
+اها....جیسونگ
-میدونستم
میره و از حموم دور میشه
+کجا میری؟ هی
جوابتو نمیده توم محل نمیدی و سطل ابو رو خودت میریزی و کفارو میشوری
کوک میدوه سمت جیسونگ با عصبانیت داد میزنه
-جیسونگ!
جیسونگ تا روشو برمیگردونه یه مشت میخوره تو دهنش،کوک یقشو میگیره
-الان باید میفهمیدم چقد هیزی؟
÷چی داری میگی
یه مشت دیگه میزنه تو دهنش
-چرا باید یه دوربین جاسوسی بزاری دم حمومی که یه دختر داره توش حموم میکنه؟
جیسونگ سرشو خم میکنه و سوالی نگاش میکنه
÷چی؟
-خودتو به اون راه نزن میدونم کار خودت بود
همه دورشون جمع شده بودن،اومد یه مشت دیگه بزنه که جیسونگ دستشو میگیره
÷صبرکن،انگار برات سوءتفاهم شده
-هیچ سوءتفاهمی نشده همه چیز واضحه
÷من میخواستم جلوی اون پسره رو بگیرم تا ا/ت رو دید نزنه ولی نمیدونستم داره دوربین جایگذاری میکنه
-داستان نباف
÷راست میگم،برو از خودش بپرس
اشاره میکنه به یه پسر 18 یا 19 ساله که سرش پایینه و یه دوربین به گردنش اویزونه
÷الانم داشتم باهاش در مورد همین حرف میزنم
کوک یقشو ول میکنه و میره سمت پسره تا ببینه راست میگه یا نه،پسره چند قدم میره عقب
-اون راست میگه؟
چیزی نمیگه،این دفعه با داد میگه
-اره یا نه؟
🙂
۱۲.۵k
۲۷ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.