امروز

امروز ،
باز ، 
پایم ،
به خاطراتم
گیر کرد ... !

و عکسی 
سیاه و سفید و 
ساده ،
که از صندوقچه دل ،
بیرون آمد و
آزردم باز ،
سوزاندم باز ...

اما ،
انگار ،
باز ، 
باید خودم را ،
به بی خیالی بزنم 
و چایی ام را
بنوشم ... !!!
دیدگاه ها (۷)

جایی میان قلب هستکه هرگز پر نمی‌شودیک فضای خالیو حتی در بهتر...

سر میکشم چای تلخ را !ریه هایم رادود سیگار می بلعد !غصه میخور...

Dont°t relay any one...because Satanwas oncean angel...Good ...

زیباست پیشنهاد می کنم با تامل بخوانیید:============آمدم مجلس...

پارت پنجم: بیداریقطار در حال حرکت بود. هلیا و لیا کنار هم نش...

گل وحشی منپارت ۶ ویو اتخیلی واقعا درد داشتم که تهیونگ از اتا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط