part 94
#part_94
#رها
وقتی رسیدم خونه نگار و حامدم اونجا بودن
حتما شام اینجان پس چرا طاها نیس
مامان-عه رها اومدی؟
رها-سلم
نگار-سلام جونم خوبی؟
رها-مرسی شما خوبید
با چشم دنبال طاها میگشتم
مامان-دنبال کسی میگردی؟
رها-هان؟....عه چیزه ...میگم...من گشنمه طاها نیومده شامو بکشیم؟
نگار- نه عزیزم طاها نمیاد زنگ زدم بهش گفت شام پیش دوستاشه
رها-اره منم پیش بچه ها بودم براشون کار پیش اومد نشد شام باهم بمونیم الان تنهاست میخوای بهش زنگ بزن بیاد
نگار-اگه خودش دوست داشته باشه میاد دیگه
رها-خب شاید روش نمیشه شما بازم زنگ بزن بگو بیاد
مامان-چرا تو انقدر گیر دادی به طاها
رها-با این که ازش خوشم نمیاد ولی خب گناه داره بچه همه ما اینجا جمعیم بعد اون تنهاست
مامان-باشه تو برو لباستو عوض کن من خودم میرم زنگ میزنم به طاها
نگار- راستی رها
رها-بله؟
نگار- تو چقدر دلسا رو میشناسی؟
رها-خیلی وقته چطور؟
نگار-میخواستم ببینم چطور دختریه به نظرم خوبه ها اما به دلم نمیشینه
رها-واس چی میخوای بدونی چطور دختریه؟
نگار-چند وقته خیلی با طاها جور شده چند باریم اومده خونمون
رها-دلسا اومده خونه شما؟؟؟؟
نگار-اره حتی با این که طاها خوشش نمیاد کسی بره تو اتاقش دلسا رو برد تو اتاقش میدونی که قبلاً فقط تو رفتی تو اتاق طاها
رها-دلسا رفته توی اتاق طاها اره؟؟؟
نگار-اره....هرچیه خیلی نگرانم انگار رابطشون باهم خیلی خوبه نمیدونم چیکار کنم گفتم از تو بپرسم شاید تو بیشتر در جریان
باشی
رها-نگران نباش رابطشون یه رابطه دوستانست فقط
نگار- فکر نکنم اخه همش طاها داره با اون حرف میزنه تو خونم دلسا از دهنش نمیوفته هرچی میشه میگه دلسا
یه نفس عمیق کشیدم و سعی کردم آرامشمو حفظ کنم
رها-خب نظر منو بخوای طاها و دلسا اصلا به هم نمیان
نگار-چرا؟
رها-دلسا یه آدم احساسی و رمانتیک و طاها یه آدم بی احساس و خشک پس به درد هم نمیخورن
نگار-اتفاقا جدیدا طاها خیلی رمانتیک شده توفکر این بود چطور دلسا رو تو ولنتاین سوپرایز کنه
رها-طاها میخواست دلسا رو سوپرایز کنه؟؟؟؟
نگار-اره ایرادی داره؟
رها-ن اصلا خیلیم خوبه
دیگه ب یخیال صحبت کردن با نگار شدم و خواستم برم لباس عوض کنم
مامان-رها
رها-دیگه طاها میخواد دلسا رو چیکار کنه؟
مامان-دلسا کیه دیگه؟ من چیکار به دلسا دارم
رها-پس چی میخواستی بگی؟
مامان-معلم خصوصیت زنگ زد گفت یه مدت نمیتونه بیاد میخواد بره سفر
رها-ایرادی نداره منم با بچه ها ممکنه یه چند روزی برم مسافرت
نگار- طاهام میاد؟
رها-اره فکر کنم
نگار- دلسا چی؟
رها-نخیررررر...دلسا یه چند وقته رفته شهرشون
نگار-چه خوب اصلا دوست ندارم دور و بر طاها بچرخه
رها-از این همه دلسا دلسا کردنت کاملا مشخصه
نگار-چیزی گفتی
رها_نه
#شکلات_تلخ
#رها
وقتی رسیدم خونه نگار و حامدم اونجا بودن
حتما شام اینجان پس چرا طاها نیس
مامان-عه رها اومدی؟
رها-سلم
نگار-سلام جونم خوبی؟
رها-مرسی شما خوبید
با چشم دنبال طاها میگشتم
مامان-دنبال کسی میگردی؟
رها-هان؟....عه چیزه ...میگم...من گشنمه طاها نیومده شامو بکشیم؟
نگار- نه عزیزم طاها نمیاد زنگ زدم بهش گفت شام پیش دوستاشه
رها-اره منم پیش بچه ها بودم براشون کار پیش اومد نشد شام باهم بمونیم الان تنهاست میخوای بهش زنگ بزن بیاد
نگار-اگه خودش دوست داشته باشه میاد دیگه
رها-خب شاید روش نمیشه شما بازم زنگ بزن بگو بیاد
مامان-چرا تو انقدر گیر دادی به طاها
رها-با این که ازش خوشم نمیاد ولی خب گناه داره بچه همه ما اینجا جمعیم بعد اون تنهاست
مامان-باشه تو برو لباستو عوض کن من خودم میرم زنگ میزنم به طاها
نگار- راستی رها
رها-بله؟
نگار- تو چقدر دلسا رو میشناسی؟
رها-خیلی وقته چطور؟
نگار-میخواستم ببینم چطور دختریه به نظرم خوبه ها اما به دلم نمیشینه
رها-واس چی میخوای بدونی چطور دختریه؟
نگار-چند وقته خیلی با طاها جور شده چند باریم اومده خونمون
رها-دلسا اومده خونه شما؟؟؟؟
نگار-اره حتی با این که طاها خوشش نمیاد کسی بره تو اتاقش دلسا رو برد تو اتاقش میدونی که قبلاً فقط تو رفتی تو اتاق طاها
رها-دلسا رفته توی اتاق طاها اره؟؟؟
نگار-اره....هرچیه خیلی نگرانم انگار رابطشون باهم خیلی خوبه نمیدونم چیکار کنم گفتم از تو بپرسم شاید تو بیشتر در جریان
باشی
رها-نگران نباش رابطشون یه رابطه دوستانست فقط
نگار- فکر نکنم اخه همش طاها داره با اون حرف میزنه تو خونم دلسا از دهنش نمیوفته هرچی میشه میگه دلسا
یه نفس عمیق کشیدم و سعی کردم آرامشمو حفظ کنم
رها-خب نظر منو بخوای طاها و دلسا اصلا به هم نمیان
نگار-چرا؟
رها-دلسا یه آدم احساسی و رمانتیک و طاها یه آدم بی احساس و خشک پس به درد هم نمیخورن
نگار-اتفاقا جدیدا طاها خیلی رمانتیک شده توفکر این بود چطور دلسا رو تو ولنتاین سوپرایز کنه
رها-طاها میخواست دلسا رو سوپرایز کنه؟؟؟؟
نگار-اره ایرادی داره؟
رها-ن اصلا خیلیم خوبه
دیگه ب یخیال صحبت کردن با نگار شدم و خواستم برم لباس عوض کنم
مامان-رها
رها-دیگه طاها میخواد دلسا رو چیکار کنه؟
مامان-دلسا کیه دیگه؟ من چیکار به دلسا دارم
رها-پس چی میخواستی بگی؟
مامان-معلم خصوصیت زنگ زد گفت یه مدت نمیتونه بیاد میخواد بره سفر
رها-ایرادی نداره منم با بچه ها ممکنه یه چند روزی برم مسافرت
نگار- طاهام میاد؟
رها-اره فکر کنم
نگار- دلسا چی؟
رها-نخیررررر...دلسا یه چند وقته رفته شهرشون
نگار-چه خوب اصلا دوست ندارم دور و بر طاها بچرخه
رها-از این همه دلسا دلسا کردنت کاملا مشخصه
نگار-چیزی گفتی
رها_نه
#شکلات_تلخ
۶۱.۵k
۰۵ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.