part

#part_93
#رها
با بچه ها نشسته بودیم دور هم
فریال-نظرتون چیه بریم مسافرت
شکیب-موافقم
مبین-منو عیالمم پایه ایم
منو طاها بهم نگاه کردیم
نازی-شما چی؟
رها-خیلی خوبه فقط بقیه نمیدونن ما باهم رل زدیم تازه فکر میکنن باهم بدم هستیم بگیم میریم مسافرت شک نمیکنن؟
شکیب-نه برای چی؟
مبین-تو میخوای با دوستات بری مسافرت طاها هم با دوستاش کاری به کار همم ندارید
طاها-حتی میتونیم واس این که شک نکنن به دلسام بگیم بیاد
رها-ببند گلم
طاها-خو گناه داره دختره بیچاره ما بریم اون تنها بمونه؟
رها-عزیزممممم
نازی-دلسا نیست
طاها-کجاست؟
نازی-بهش گفتم رابطه تو و رها اوکی شده گفت میخواد یه مدت تنها باشه رفت شهرشون
رها-خدارو شکررررر
طاها-اخی کاش زودتر میفهمیدم حداقل باهاش خدافظی میکردم
رها-الان میدونی دلم چی میخواد؟
طاها-چی
رها-دلم میخواد سرتو بزارم لای در یخچال هی ببندم بازش کنم تا کلت بترکه مخت بپاجه همه جا
شکیب و مبین و طاها با صدا آب دهنشونو قورت دادن
مبین-ابلفضل،داداش تو زن بردی یا قاتل زنجیره ای؟
شکیب-طاها جان نظرت چیه یه تجدید نظر کوچیک کنی؟
طاها-دیگه دیره داداشا همین روز اولی یه دور با دمپایی کتکم زد بعدشم نزدیک بود با کمر بند سیاه و کبودم کنه
مبین-انجمن حمایت از مردان بد سر پرست سراغ نداری؟
طاها-نه زنان بد سرپرست یه چندتا میشناسم مامانم عضو انجومنوشونه اما مردانشو نشنیدم تاحالا
شکیب-به مامانت بگو یه مردانشم بزنن لازمت میشه
طاها-حتما
#شکلات_تلخ
دیدگاه ها (۷)

#part_94 #رها وقتی رسیدم خونه نگار و حامدم اونجا بودن حتما ش...

#part_95 #طاها مامانم زنگ زد گفت شام خونه رها اینان منم بیام...

#part_92#شکیب مبین-این پلشت چرا جواب نمیده؟ نازی-پلشت کیه؟ م...

#part_91 #طاها رها تو بغلم بود چشماشو بسته بود منم داشتم با ...

آبنبات تلخ

p⁵یونگی ویو: به حرفای نامجون و جیمین برای هزارمین بار فکر کر...

#Gentlemans_husband#season_Third#part_278النا که انگار فهمید...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط