فیک میدونم مافیایی

فیک میدونم مافیایی
پارت ۷
بعد جیمین باباش داشتن میرفتن سر کار‌
مامان جیمین رفت از شوهرش بوس خدا حافظی کرد
جیمینم دید من نمیام رفت
مامان ج خوب عروس امروز ما رسم داریم روز اول عروسی باید تمام کارای خونه رو بکنی
ات چی این همه کار
مامان جیمین نمیتونی
ات باشه
ویو ات دلمم خیلی درد میکرد رفتم ضرفا رو جمع کردم خونه هارو تمیز داشتم میکرم دلمم خیلی خیلی درد میکرد
بعد این قصر تموم شد
ات اوف بلخره تموم شد آخ دلم خیلی درد میکنه دیگه نمیتونم ات تاقت بیار
یکم گریه
رفتم ضرفا رو میشستم که خیلی بیشتر
دلم به درد اومد
بچه ها آشپز خونه دوربین داره و به گوشی جیمین هم وصله
ات آخ چرا باید من این همه درد بکشم چراااا گریه و داد
خونه ام هیچکی نبود
اینقدر گریه کردم
ات چرا من چرا من باید باشم بابام که باهام بد رفتاری میکرد اینجام که وعضم اینه گریه شدید
ویو جیمین گفتم ببینم ات روز اول چیکار میکنه‌
دیدم ات گریه دادا بیداد با حرفاش اینا خیلی ناراحت شدم میخواستم برم پیشش که بابام گفت
بابا ج زود آماده شو که بار اومده زوددد
جیمین ولی با
بابا ج برو دیگه بار های دیگه امشب میاد
جیمین باشه
ویو ات
کارام تموم شد و خدمتکارا اومده بودن غذا درست کنم که میخواستم غذا بخورم گه خیلی گشنم بود صبح یه لقمه بیشتر نخورم
خواستم بخورم که بابام اینا اومدن
با لایک کامنت خشحالم کن بیب🥺💜