چگونه بال زنم تا به ناکجا که تویی

چگونه بال زنم تا به ناکجا که تویی
بلندمی پرم اما ، نه آن هوا که تویی

تمام طول خط از نقطه ی که پر شده است
از ابتدا که تویی تا به انتها که تویی

ضمیر ها بدل اسم اعظم اند همه
از او و ما که منم تا من و شما که تویی

تویی جواب سوال قدیم بود و نبود
چنانچه پاسخ هر چون و هر چرا که تویی

به عشق معنی پیچیده داده ای و به زن
قدیم تازه و بی مرز بسته تا که تویی

به رغم خار مغیلان نه مرد نیم رهم
از این سغر همه پایان آن خوشا که تویی

جدا از این من و ما و رها ز چون و چرا
کسی نشسته در آنسوی ماجرا که تویی

نهادم آینه ای پیش روی آینه ات
جهان پر از تو و من شد پر از خدا که تویی

تمام شعر مرا هم ز عشق دم زده ای
نوشته ها که تویی نانوشته ها که تویی

#حسین_منزوی
دیدگاه ها (۸)

ما برای هم جانمان را میدادیمبدونِ هم آب که هیچنفسی هم بالا و...

هربار به تو فکر می‌کنم,یکی از دکمه‌هایم شل می‌شود...انقراض آ...

میشود بانــــو برایم چــادرت را سر کنـیاین همـه زیباییت تنهـ...

گفته بود اولینَ*ش "من" هستم!باورش کردم افتخار هم میکردم اولی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط