گفته بود اولینش من هستم

گفته بود اولینَ*ش "من" هستم!
باورش کردم افتخار هم میکردم اولینِ کسی بودن آخ که عجب لذتی دارد!
آهنگ گوش میکردیم، بغض میکرد...
کافه میرفتیم، بغض میکرد...
قدم میزدیم، بغض میکرد...
حتی لحظه ای هم که بوسیدمش، بغض کرد...
یک جای کار میلنگید!
"من شبیهِ اولین ها نبودم..
دیدگاه ها (۴)

میشود بانــــو برایم چــادرت را سر کنـیاین همـه زیباییت تنهـ...

چگونه بال زنم تا به ناکجا که توییبلندمی پرم اما ، نه آن هوا ...

اگر بنا به رفتن داریدبار و بندیلتان را جمع کنید و برویدجانِ ...

‏‎میان اینهمه شعرِ سپید_پیراهن‏‎غزل بپوش و بغل کن مرا کمی لط...

_عروسک خانوم من_

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط