پارتدوم

#پارت‌دوم‌🎶🧷





لباسامو یکی یکی توش ریختم!
از کمد طلاهامو برداشتم!

گذاشتم ته ساک!

مانتو شلوارمو پوشیدم! تو آینه ب خودم نگاه کردم! لباسام خیلی زشت بنظر میرسید! ولی خب چاره ای نداشتم مجبور بودم هرچی داشتمو بپوشم!

مغنه سرم کردم و چادر پوشیدم تا شناسایی شدنم سخت باشه تو محل!

بوسه آرومی رو پیشونیع تینا کاشتم!
در اتاقو آروم با کردم و چمدونو تو دست گرفتم و مسیر خونه و حیاط خیلی سریع طی کردم!

درو باز کردم و بیرون اومدم و درو آروم بستم!

از تاریکی میترسیدم ولی چاره ای نداشتم!

کیلومتری میشد ک راه میرفتم ک با صدای بوق ماشینی برگشتم!

اتوبوس بود!

راننده از شیشه گف: توام از مسافرای شهر موکحم هستین؟

تاحالا همچین اسمی نشنیده بودم!

داخل ماشین پر از زن بود! همین باعث شد ک الکی بگم: بله!

در ماشینو باز کرد و گف: سوار شو باید تا صب اونجا باشید!

سوار شدم!

هیچ کدوم چادر ب سر نداشت!

یکی بهم گف: با این تیپت میخوای بیای شهر موکحم؟ عجب اعتماد ب نفسی!

براندازش کردم! کلا عمل بود! لباسش خیلی خیلی باز و بی ریخت بود! اکثرا تو همین تیپ ها بودن!

من: مگ شما برا چی میرین اون شهر؟ چ ربطی ب تیپ داره!

خندیدن و گفتن: توعه ساده لوح از هیچی خبر نداری چرا سوار شدی پس؟

من: راستش...من از خونه فرار کردم!

همون زنه گف: عاها! پ اتوبوس درستی سوار شدی! فقط باید درستت کنیم ک انتخاب شی دختر جون!

من: انتخاب چی؟

دستمو گرفت و کشید!

ب زانو افتادم جلو پاهاش!

زنه رو ب بغل دستش گف: فاطمه لباس اضافه و لوازم آرایشیتو بدع!

من: برا چی میخوای! دستمو ول کرد!

چادر و مغنه امو از سرم کند!

من: داری چیکااار میکنی!؟؟

زنه: خفه شو آدمت کنم با این سرو وضع برت میگردونن!

ب صورتم خیره شد و گف: ولی عجب تیکه ای هستی! با ی رژ ریمل خیلی راحت انتخاب میشی!

دیگ داشت گریم در میومد!

افتاد ب جون صورتم! رژ صورتی کم رتگ با ریمل و خط چشم زد!

مانتو سیاه رنگ کوتاه با شلوار لی و سال سیاه دستم دادن و گفتن: بپوش اینا رو بگیم چرا اینجوری کردیمت!

پوشیدم و اومدم!

من: خب الان بگین چرا این کارا رو کردین؟؟؟
دیدگاه ها (۰)

#پارت‌سوم‌🎶🧷 زنه: دختره دیوونه ما داریم میریم شهر موکحم!شهری...

#پارت‌چهارم‌🎶🧷 مردی از پله ها پایین اومد! بهش میخورد ۳۰ رو د...

#پارت‌اول‌🎶🧷با سیلی ک زد پرت زمین شدم!بابا: دختره عوضی! وایس...

که دستی روی شونم حس کردم برگشتم _زود باش وسایلت رو جمع کن نم...

پدر ناتنی من...part:³⁶𝗛𝘆𝘂𝗻𝗷𝗶𝗻:یادته جلوی چشم من ب مامانم تجا...

Blackpinkfictions پارت۲۳

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط