Part 27
Part 27
فیک کلید عشق 🗝️❤️
تو اینجا چیکار میکنیییی
نگاه شیاطانی ای کرد و با آمپولی که تو دستش بود بهم نزدیک شد و گفت
سوآ : الان معلوم میشه چیکار میکنم
نمیخواستم بهترین روز عمرم خراب بشه
جلوی چشمامو گرفتم و جیغ کوتاهی زدم ، عقب عقب رفتم که با مبل برخورد کردم و روی مبل افتادم
با صدای خانمی به خودم اومدم
خانم : عزیزم حالت خوبه؟!!
از زبان ا/ت :
همش خیال بود!؟
خداروشکر
داشتم سکته میکردم
هنوز تو شُک بودم ولی رفتمو خانمه میکاپمو شروع کرد
بعد از چند ساعت میکاپم تموم شد رفتم لباس عروسمو پوشیدم و خودمو تو آیینه دیدم
وااااااای توصیف کردنی نبود
مثل فرشته ها شده بودم
خودمم عاشق خودم شده بودم
منتظر شدم تا جیمین بیاد
آیفون آرایشگاه به زنگ درومد
جیمن بود
از پله ها پایین رفتم و با دیدین جیمین خشکم زد
مرتیکه پدسگ جذاااااااب
تو اون لباسش در عین کیوتی میتونست ۱۰۰۰ تا دختر رو حامله کنه
ا/ت : یااا جیمینا خیلی سکسی شدی
جیمین هنوز از خوشگلیه من نمیتونست حرف بزنه
جیمین چند قدم جلو اومد ، بوسه ی کوتاهی روی لبام گذاشت و دسته گلمو بهم داد
سوار ماشین شدیم و به تالار رسیدیم
تقریبا همه مهمونا اومده بودن
جای مامانم خالی بود
حتما برام خوشحاله
اعضا هم به ترتیب اول صف وایساده بودن و با اومدن ما همه برامون دست زدن و آتیش بازی شروع شد
به صحنه رسیدیم ، روبه روی هم وایسادیم و عاقد جلو اومد
عاقد شروع کرد :
ما در کنار یکدیگر جمع شده ایم تا این مرد و این زن را به همسری یکدیگر دربیاوریم....نهادی که از طرف خدا توسط........نهادی که به یک زن و یک مرد اجازه میدهد تا بتوانند از یکدیگر قوت بگیرند و اینک این دونفر در حضور ما به همسری یکدیگر درمیایند..
جناب پارک جیمین آیا آیا این زن را به همسری میپذیرید تا طبق قانون خداوند در پیمان مقدس زناشویی باهم زندگی کنید ؟ آیا دوستش خواهی داشت ؟ آیا مایه دلخوشی اش خواهی بود؟
جیمین : من پارک جیمین سوگند میخورم که به همسرم کیم ا/ت احترام بگذارم و قدرش را آنطور که لایقش است بدانم ، سوگند میخورم در هر لحظه ای که به من نیاز داشته باشد در کنارش باشم و فقط مرگ بتواند مارا از هم جدا کند
(و اینک نویسنده دستش به فاخ میره)
بعد از سوگند حلقه ای توی انگشتم وارد کرد و محکم دستم رو گرفت
خانم پارک ا/ت ، آیا این مرد را به همسری میپذیری تا طبق قانون خداوند در پیمان مقدس زناشویی باهم زندگی کنید؟ و در خوشی و ناخوشی در کنارش باشی و با چشم پوشی از دیگران تا وقتی زنده ای خود را وقف او کنی؟
بقیش جا نشد ادامشو میزارم
فیک کلید عشق 🗝️❤️
تو اینجا چیکار میکنیییی
نگاه شیاطانی ای کرد و با آمپولی که تو دستش بود بهم نزدیک شد و گفت
سوآ : الان معلوم میشه چیکار میکنم
نمیخواستم بهترین روز عمرم خراب بشه
جلوی چشمامو گرفتم و جیغ کوتاهی زدم ، عقب عقب رفتم که با مبل برخورد کردم و روی مبل افتادم
با صدای خانمی به خودم اومدم
خانم : عزیزم حالت خوبه؟!!
از زبان ا/ت :
همش خیال بود!؟
خداروشکر
داشتم سکته میکردم
هنوز تو شُک بودم ولی رفتمو خانمه میکاپمو شروع کرد
بعد از چند ساعت میکاپم تموم شد رفتم لباس عروسمو پوشیدم و خودمو تو آیینه دیدم
وااااااای توصیف کردنی نبود
مثل فرشته ها شده بودم
خودمم عاشق خودم شده بودم
منتظر شدم تا جیمین بیاد
آیفون آرایشگاه به زنگ درومد
جیمن بود
از پله ها پایین رفتم و با دیدین جیمین خشکم زد
مرتیکه پدسگ جذاااااااب
تو اون لباسش در عین کیوتی میتونست ۱۰۰۰ تا دختر رو حامله کنه
ا/ت : یااا جیمینا خیلی سکسی شدی
جیمین هنوز از خوشگلیه من نمیتونست حرف بزنه
جیمین چند قدم جلو اومد ، بوسه ی کوتاهی روی لبام گذاشت و دسته گلمو بهم داد
سوار ماشین شدیم و به تالار رسیدیم
تقریبا همه مهمونا اومده بودن
جای مامانم خالی بود
حتما برام خوشحاله
اعضا هم به ترتیب اول صف وایساده بودن و با اومدن ما همه برامون دست زدن و آتیش بازی شروع شد
به صحنه رسیدیم ، روبه روی هم وایسادیم و عاقد جلو اومد
عاقد شروع کرد :
ما در کنار یکدیگر جمع شده ایم تا این مرد و این زن را به همسری یکدیگر دربیاوریم....نهادی که از طرف خدا توسط........نهادی که به یک زن و یک مرد اجازه میدهد تا بتوانند از یکدیگر قوت بگیرند و اینک این دونفر در حضور ما به همسری یکدیگر درمیایند..
جناب پارک جیمین آیا آیا این زن را به همسری میپذیرید تا طبق قانون خداوند در پیمان مقدس زناشویی باهم زندگی کنید ؟ آیا دوستش خواهی داشت ؟ آیا مایه دلخوشی اش خواهی بود؟
جیمین : من پارک جیمین سوگند میخورم که به همسرم کیم ا/ت احترام بگذارم و قدرش را آنطور که لایقش است بدانم ، سوگند میخورم در هر لحظه ای که به من نیاز داشته باشد در کنارش باشم و فقط مرگ بتواند مارا از هم جدا کند
(و اینک نویسنده دستش به فاخ میره)
بعد از سوگند حلقه ای توی انگشتم وارد کرد و محکم دستم رو گرفت
خانم پارک ا/ت ، آیا این مرد را به همسری میپذیری تا طبق قانون خداوند در پیمان مقدس زناشویی باهم زندگی کنید؟ و در خوشی و ناخوشی در کنارش باشی و با چشم پوشی از دیگران تا وقتی زنده ای خود را وقف او کنی؟
بقیش جا نشد ادامشو میزارم
۲۴.۴k
۲۳ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.