★عشقی که بهم دادی★
★عشقی که بهم دادی★
پارت ۱۴...
+یونگی از این میخوای؟!
جیمین با حالت کیوتی پرسید و به مرغش اشاره کرد.
_نه من تو رو میخوام!
یونگی گفت با موفقیت تونست جیمینو سرخ کنه!
نتونست خودشو کنترل کنه مس خم شد و گونه جیمینو بوسید.
+هی!
جیمین طرف دیگه ای رو نگاه کرد و سعی کرد صورت خجالتزدهاش رو از یونگی قائم کنه.
_بانی من خیلی کیوته!
یونگی خنده جذابی کرد .
جیمین هنوزم تو صورتش نگاه نمیکرد و یونگی بخاطر خجالتش خندید که همون موقع گوشیش زنگ خورد ، چانیول بود.
_بانی من باید تلفنمو جواب بدم همینجا وایسا تا بیام باشه؟!
یونگی موهای جیمینو بهم ریخت و ازش دور شد.
_ چیه؟
با صدای سردی پرسید.
÷قربان چیزی که خواسته بودید رو پیدا کردم.
_خوبه تا فردا بهم بده.
یونگی گفت و تلفن رو قطع کرد.
حیمین با شوک که یونگی خیره شده بود ولی وقتی دید یونگی داره نزدیکش میشه حالت صورتشو عوض کرد.
ادامه دارد..
لایک و حمایت فراموش نشه کوچولوعا 🤏🏻👶🏻❤️
پارت ۱۴...
+یونگی از این میخوای؟!
جیمین با حالت کیوتی پرسید و به مرغش اشاره کرد.
_نه من تو رو میخوام!
یونگی گفت با موفقیت تونست جیمینو سرخ کنه!
نتونست خودشو کنترل کنه مس خم شد و گونه جیمینو بوسید.
+هی!
جیمین طرف دیگه ای رو نگاه کرد و سعی کرد صورت خجالتزدهاش رو از یونگی قائم کنه.
_بانی من خیلی کیوته!
یونگی خنده جذابی کرد .
جیمین هنوزم تو صورتش نگاه نمیکرد و یونگی بخاطر خجالتش خندید که همون موقع گوشیش زنگ خورد ، چانیول بود.
_بانی من باید تلفنمو جواب بدم همینجا وایسا تا بیام باشه؟!
یونگی موهای جیمینو بهم ریخت و ازش دور شد.
_ چیه؟
با صدای سردی پرسید.
÷قربان چیزی که خواسته بودید رو پیدا کردم.
_خوبه تا فردا بهم بده.
یونگی گفت و تلفن رو قطع کرد.
حیمین با شوک که یونگی خیره شده بود ولی وقتی دید یونگی داره نزدیکش میشه حالت صورتشو عوض کرد.
ادامه دارد..
لایک و حمایت فراموش نشه کوچولوعا 🤏🏻👶🏻❤️
۴.۰k
۲۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.