جین بریم

جین: بریم.
مین: اوهوم.
~~~~~~~~~
رسیدیم به پاساژ...دست جین رو گرفتم و باهم شروع به راه رفتن کردیم..
یه چندتا لباس خریدیم"
جین: لباس زیر نمیخوای؟(اروم)
مین: ا..اره میخوام(خجالت)
جین: نیازی نیست خجالت بکشیدی..
مین: باش.
وارد مغازه شدیم که جین اشاره به یه شورت و سوتین صورتی کرد.
جین: اونو میدید.
فروشنده نگاهی به من کرد و رفت سایز منو اورد.
فروشنده: بفرمایید.
جین: ممنون.
از خجالت میخواستن اب بشم بریم زیر زمین.
جین دستمو گرفت و از مغازه خارج شدیم و به سمت ماشین رفتیم.
جین: برو تو ماشین منم میام.
مین: باشه.
نشستم تو ماشین که چند مین بعد جین اومد و سوار ماشین شد.
تو دستش یه کیسه بود..اونو گذاشت کنار خریدا و ماشین رو روشن کرد.
مین: چی خریدی؟
جین: میریم خونه نشونت میدم.
جین: هوا خیلی خوبه ...شب بریم ساحل؟
مین: حتمااا..مرسی سوکجینا_
رسیدیم به عمارت که
دیدگاه ها (۰)

#ارباب_خشن[پارت⁴²]رسیدیم به عمارت که از خستگی روی مبل ولو شد...

#ارباب_خشن[پارت⁴³]Time": 17:45 PM"سرمو خاروندم و کلمو از زیر...

#ارباب_خشن[پارت⁴¹]مین ویو^^سرمو تکون دادم و به سقف خیره شدم....

وا اسمات : من دوباره میگم من اسمات نمی نویسماز اتاق رفت بیرو...

جیمین فیک زندگی پارت ۸۱#

پارت 5. وقتی دوستش داشتی اما

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط