پارت 13
پارت 13
وقتیبینبچههاشفرقمیذاشت
جیسون:خب کلی خرید کردیم دیگه چی بخریم
لایلا:بیا بریم برا خودمونم خرید کنیم این خریدارو بزارم تو ماشین
جیسون:اوم باشه
...........
لایلا:خب حالا براخودمون چی بگیریم
جیسون:نمیدونم لایلا اونجارو ببین
لایلا:چیه
جیسون :بیا بریم اونجا چند دست لباس بگیریم
لایلا:بریم
ویو جیسون
وارد فروشگاه که شدم با دیدن چیزی که جلوم دیدم انگاری آب یخ ریخته بودن روم
لایلا:هی دختر چت شده
جیسون:لایلا اونا مامانم و هیسونن(بغض)
لایلا:فک کنم هیسون تورو دید داره میاد به طرفمون
هیسون:سلام خانم
جیسون:سلام دخترم خوبی
هیسو:ممنون او راستی ایشون مامانم هستن
جیسون:از دیدنتون خوشوقتم(احترام)
جی هیون:منم همینطور هیسون از وقتی شمارو دیده همش از شما تعریف میکنه و میگه معلم من خیلی مهربونه وخیلی خوشگله و خیلی هم موفقه
جیسون:بله هیسون هم خیلی دختر خوبیه تو کلاس من
لایلا:سلام خانم من هم دوست معلم هیسون هستم خوشوقتم
جی هیون:همچنین
جیسون:بزارید امروز هرچی خواستین بخرید و من حساب کنم
جی هیون:نه ممنون من امروز فقط اومدم برای هیسون وسیله بگیرم راستی شما خانمه؟
جیسون:من پارک هستم.خب حالا که اومدین برای هیسون وسیله بگیرید اگر خودتون کاری ندارید بزارید هیسون با ما وقت بگذرونه بعد میرسونمش خونه
جی هیون:امااز اونجایی که دختر بزرگم گمشده من نمیتونم به کسی اعتماد کنم ببخشید
جیسون: بهتون حق میدم ولی من هیسون و خیلی دوسش دارم مثل خواهرم میمونه نگران نباشید
هیسون:مامانی خواهش میکنم
جی هیون: خب باشه پس هیسون و به شما میسپرم
جیسون:ممنون
واونروز تا اخر شب جیسون و لایلا به همراه هیسون رفتن شهربازی و رستوران و یه عالمه هم خرید کردن و خوش گذشت بهشون و آخرش هم هیسون و رسوندن خونه و خودشون به خونه خودشون رفتن
...............
وقتیبینبچههاشفرقمیذاشت
جیسون:خب کلی خرید کردیم دیگه چی بخریم
لایلا:بیا بریم برا خودمونم خرید کنیم این خریدارو بزارم تو ماشین
جیسون:اوم باشه
...........
لایلا:خب حالا براخودمون چی بگیریم
جیسون:نمیدونم لایلا اونجارو ببین
لایلا:چیه
جیسون :بیا بریم اونجا چند دست لباس بگیریم
لایلا:بریم
ویو جیسون
وارد فروشگاه که شدم با دیدن چیزی که جلوم دیدم انگاری آب یخ ریخته بودن روم
لایلا:هی دختر چت شده
جیسون:لایلا اونا مامانم و هیسونن(بغض)
لایلا:فک کنم هیسون تورو دید داره میاد به طرفمون
هیسون:سلام خانم
جیسون:سلام دخترم خوبی
هیسو:ممنون او راستی ایشون مامانم هستن
جیسون:از دیدنتون خوشوقتم(احترام)
جی هیون:منم همینطور هیسون از وقتی شمارو دیده همش از شما تعریف میکنه و میگه معلم من خیلی مهربونه وخیلی خوشگله و خیلی هم موفقه
جیسون:بله هیسون هم خیلی دختر خوبیه تو کلاس من
لایلا:سلام خانم من هم دوست معلم هیسون هستم خوشوقتم
جی هیون:همچنین
جیسون:بزارید امروز هرچی خواستین بخرید و من حساب کنم
جی هیون:نه ممنون من امروز فقط اومدم برای هیسون وسیله بگیرم راستی شما خانمه؟
جیسون:من پارک هستم.خب حالا که اومدین برای هیسون وسیله بگیرید اگر خودتون کاری ندارید بزارید هیسون با ما وقت بگذرونه بعد میرسونمش خونه
جی هیون:امااز اونجایی که دختر بزرگم گمشده من نمیتونم به کسی اعتماد کنم ببخشید
جیسون: بهتون حق میدم ولی من هیسون و خیلی دوسش دارم مثل خواهرم میمونه نگران نباشید
هیسون:مامانی خواهش میکنم
جی هیون: خب باشه پس هیسون و به شما میسپرم
جیسون:ممنون
واونروز تا اخر شب جیسون و لایلا به همراه هیسون رفتن شهربازی و رستوران و یه عالمه هم خرید کردن و خوش گذشت بهشون و آخرش هم هیسون و رسوندن خونه و خودشون به خونه خودشون رفتن
...............
۲.۰k
۱۵ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.