رمان مافیاهای جذاب من ✸
رمان مافیاهای جذاب من ✸
# پارت ۶
ویو ا.ت : تینا رفت منم سفارش هارو دادم و بعد چندمین تینا با یه پسر خیلی جذاب اومد وقتی با پسره روبه رو شدم یه حس عجیبی بهم دست داد ......
اون پسره چقدر شبیه برادرم بود همون داداشی که سالهاست از دستش دادم بیخیال شدم و ازاین فکرا در اومدم و سلامی کردم
ا.ت : سلام من ا.ت هستم لی ا.ت دوست تینا
دوس پسر تینا : خوشبختم منم سوهو هستم لی سوهو تینا ازتون زیاد تعریف کرده .....
تینا : خب حالا اینقدر رسمی حرف نزنین بیاین یکم بزنیم .....
ویو ا.ت : تینا یکم زیادی پایه بود و خب خیلی هم رک بود عاشق این اخلاقاش بودم ولی این پسره ذهنم رو درگیر کرده اسمشم شبیه براردمه ولی نه بیخیال برادرم سالهاست مرده ........
ویو سوهو : این دختر منو یاد خواهرم مینداخت ولی خواهر من الان زنده نیست و اون مرده ....
ویو ا.ت : تینا و سوهو زیادی مست بودن که تینا گفت ....
تینا : ا.ت منو سوهو دیگه میریم تو هم خواستی بیا
ا.ت : نه من یکم دیگه میمونم شما برین
تینا : اوکی هر جور راحتی .... خب مواظب خودت باشیااااا بای ...
ویو ا.ت : تو بار بودم مست بودم داشتم دیوونه بازی در میاوردم و میرقصیدم که خوردم به یه پسر و ظرف م.ش.روبش ریخت رو لباسش
پسره : داری چیکار میکنی ؟؟ببین چیکار کردی
ا.ت : او ... من معذرت میخوام متوجه نشدم
پسره : که متوجه نشدی هاااا ؟؟ الان کاری میکنم از این به بعد متوجه شی ( یه سیلی میزنه )
ویو ا.ت : اون عوضی یه سیلی بهم زد میخواست دومی رو هم بزنه که یکی جلوشو گرفت ...... اون ... اون ........
( نویسنده : تا پارت بعدی بای 😁 میدونم این پارت کوتاه شد ولی خب جاهای حساسش باید بمونه 😅)
# پارت ۶
ویو ا.ت : تینا رفت منم سفارش هارو دادم و بعد چندمین تینا با یه پسر خیلی جذاب اومد وقتی با پسره روبه رو شدم یه حس عجیبی بهم دست داد ......
اون پسره چقدر شبیه برادرم بود همون داداشی که سالهاست از دستش دادم بیخیال شدم و ازاین فکرا در اومدم و سلامی کردم
ا.ت : سلام من ا.ت هستم لی ا.ت دوست تینا
دوس پسر تینا : خوشبختم منم سوهو هستم لی سوهو تینا ازتون زیاد تعریف کرده .....
تینا : خب حالا اینقدر رسمی حرف نزنین بیاین یکم بزنیم .....
ویو ا.ت : تینا یکم زیادی پایه بود و خب خیلی هم رک بود عاشق این اخلاقاش بودم ولی این پسره ذهنم رو درگیر کرده اسمشم شبیه براردمه ولی نه بیخیال برادرم سالهاست مرده ........
ویو سوهو : این دختر منو یاد خواهرم مینداخت ولی خواهر من الان زنده نیست و اون مرده ....
ویو ا.ت : تینا و سوهو زیادی مست بودن که تینا گفت ....
تینا : ا.ت منو سوهو دیگه میریم تو هم خواستی بیا
ا.ت : نه من یکم دیگه میمونم شما برین
تینا : اوکی هر جور راحتی .... خب مواظب خودت باشیااااا بای ...
ویو ا.ت : تو بار بودم مست بودم داشتم دیوونه بازی در میاوردم و میرقصیدم که خوردم به یه پسر و ظرف م.ش.روبش ریخت رو لباسش
پسره : داری چیکار میکنی ؟؟ببین چیکار کردی
ا.ت : او ... من معذرت میخوام متوجه نشدم
پسره : که متوجه نشدی هاااا ؟؟ الان کاری میکنم از این به بعد متوجه شی ( یه سیلی میزنه )
ویو ا.ت : اون عوضی یه سیلی بهم زد میخواست دومی رو هم بزنه که یکی جلوشو گرفت ...... اون ... اون ........
( نویسنده : تا پارت بعدی بای 😁 میدونم این پارت کوتاه شد ولی خب جاهای حساسش باید بمونه 😅)
۴.۷k
۱۸ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.