P2
میونگ سو:خب اینجا یه موش کوچولو داریم که جاسوسی ما رو میکرده اره
هانسو:ببخشید.....خطا کردم....(با التماس)
مینوگ سو:میدونی چیه ادم خطا رو یه میکنه اما تو سه بار یه کار اشتباه رو انجام دادی الان احتمالا تو ذهنت میگی این دختره کیه میدونی جونگ سو همون میونگ سو عه
هانسو:شما....
میونگ سو:اره من همونم بنظرت اگه اینو به اون جئون بگی چقدر بهت پاداش میده اما میدونی چیه اگه تو بهم میگفتی من سه برار اون پولی که جئون بهت میداد رو میدادم
هانسو:خانم لطفاً من رو نکشین...اشتباه کردم....(با التماس)
میونگ سو:من ببخشش تو کارم نییت اگه بود الان تو این موقعیت نبودم اما بهت قول میدم الان که پشیمونی بدون درد بمیری
یونگ سو اصلحشو در میاره و یه دونه تیر میزنه تو سر هانسو
میونگ سو:خدا رحمتت کنه،بریم
با بیونگ از اتاق میرن بیرون
میونگ سو: جنازشو میبری عمارت جئون و بهشون میگی تا رییستون نیاد نمیگم چیکار دارم وقتی جونگ کوک اومد بگو رییسم گفت هر وقت به اندازه من قدرت داشتی از این گوها بخور دقیقا همینو بهش میگی،راستی درباره جاسوس چی شد باید بفهمیم میخوان چیکار کنن
بیونگ:تا فردا اوکیش میکنم
میونگ سو:فردا دیره بیونگ وقتی یه نفر رو پیدا کردی اون جناز رو بده بهشون گوشیشم گم و گور کن سیگنالشو نگیرن
بیونگ:چی میتونم بگم بهت
میونگ سو:خوبه پس شب بخیر
بیونگ:الهی که نخوابی چون من نمیخوابم
میونگ سو:برو دیگه اها راستی رفتی اونجا یه چند تا تک تیرانداز با خودت ببر مطمئنم که نمیزاره زنده بیای بیرون اما اگه تهدید بشن میتونی بیای بیرون
بیونگ:عمر دیگه
میونگ سو:فعلا هیچی
میونگ سو میره تو اتاقش میخوابه بیونگم میره یه نفره که مورد اعتماده رو میفرسته عمارت جئون و اونجا جاسوسی کنه اما ازش میخواد که شنود کار بزاره تو اتاق کار جونگ کوک چند ساعت بعد خودش راه میوفته به سمت عمارت حونگ کوک وقتی میره بادیگاردا جلوشو میگیرن و نمیزارن بره داخل
بیونگ:به اقای جئون بگین که از طرف جونگ سو دارم براشون
بادیگارد:صبر کنید باید خبر بدم
بعد از چند دقیقه احازه ورود بهش میدن میره دم در عمارت که تهیونگ میاد بیرون
تهیونگ:چیکار داری
بیونگ:رییسم گفته که فقط باید به اقای جئون بگم
تهیونگ:به من بگو
جونگ کوک یه دفعه میاد بیرون پشت سرش اعضا میان
جونگ کوک:اینجا چخبره
بیونگ:سلام جناب جئون رییسم گفتن بهتون بگم که هر وقت به اندازه من قدرت داشتی از این.....گوها بخور
شوگا به سمتش میره یقشو میگیره
شوگا:میدونی زنده نمیری بیرون
یه لیز قرمز میوفته روی هر هفتاشون
جونگ کوک:ولش کن هیونگ
شوگا:اگه من بمیرم توعم میمیری
جونگ کوک:گفتم ولش کن
بیونگ:من فقط پیغامشو اوردم و یه چیز دیگه
بیونگ میره از داخل ماشین جنازِ رو میاره و میندازه جلوی پای جونگ کوک
هانسو:ببخشید.....خطا کردم....(با التماس)
مینوگ سو:میدونی چیه ادم خطا رو یه میکنه اما تو سه بار یه کار اشتباه رو انجام دادی الان احتمالا تو ذهنت میگی این دختره کیه میدونی جونگ سو همون میونگ سو عه
هانسو:شما....
میونگ سو:اره من همونم بنظرت اگه اینو به اون جئون بگی چقدر بهت پاداش میده اما میدونی چیه اگه تو بهم میگفتی من سه برار اون پولی که جئون بهت میداد رو میدادم
هانسو:خانم لطفاً من رو نکشین...اشتباه کردم....(با التماس)
میونگ سو:من ببخشش تو کارم نییت اگه بود الان تو این موقعیت نبودم اما بهت قول میدم الان که پشیمونی بدون درد بمیری
یونگ سو اصلحشو در میاره و یه دونه تیر میزنه تو سر هانسو
میونگ سو:خدا رحمتت کنه،بریم
با بیونگ از اتاق میرن بیرون
میونگ سو: جنازشو میبری عمارت جئون و بهشون میگی تا رییستون نیاد نمیگم چیکار دارم وقتی جونگ کوک اومد بگو رییسم گفت هر وقت به اندازه من قدرت داشتی از این گوها بخور دقیقا همینو بهش میگی،راستی درباره جاسوس چی شد باید بفهمیم میخوان چیکار کنن
بیونگ:تا فردا اوکیش میکنم
میونگ سو:فردا دیره بیونگ وقتی یه نفر رو پیدا کردی اون جناز رو بده بهشون گوشیشم گم و گور کن سیگنالشو نگیرن
بیونگ:چی میتونم بگم بهت
میونگ سو:خوبه پس شب بخیر
بیونگ:الهی که نخوابی چون من نمیخوابم
میونگ سو:برو دیگه اها راستی رفتی اونجا یه چند تا تک تیرانداز با خودت ببر مطمئنم که نمیزاره زنده بیای بیرون اما اگه تهدید بشن میتونی بیای بیرون
بیونگ:عمر دیگه
میونگ سو:فعلا هیچی
میونگ سو میره تو اتاقش میخوابه بیونگم میره یه نفره که مورد اعتماده رو میفرسته عمارت جئون و اونجا جاسوسی کنه اما ازش میخواد که شنود کار بزاره تو اتاق کار جونگ کوک چند ساعت بعد خودش راه میوفته به سمت عمارت حونگ کوک وقتی میره بادیگاردا جلوشو میگیرن و نمیزارن بره داخل
بیونگ:به اقای جئون بگین که از طرف جونگ سو دارم براشون
بادیگارد:صبر کنید باید خبر بدم
بعد از چند دقیقه احازه ورود بهش میدن میره دم در عمارت که تهیونگ میاد بیرون
تهیونگ:چیکار داری
بیونگ:رییسم گفته که فقط باید به اقای جئون بگم
تهیونگ:به من بگو
جونگ کوک یه دفعه میاد بیرون پشت سرش اعضا میان
جونگ کوک:اینجا چخبره
بیونگ:سلام جناب جئون رییسم گفتن بهتون بگم که هر وقت به اندازه من قدرت داشتی از این.....گوها بخور
شوگا به سمتش میره یقشو میگیره
شوگا:میدونی زنده نمیری بیرون
یه لیز قرمز میوفته روی هر هفتاشون
جونگ کوک:ولش کن هیونگ
شوگا:اگه من بمیرم توعم میمیری
جونگ کوک:گفتم ولش کن
بیونگ:من فقط پیغامشو اوردم و یه چیز دیگه
بیونگ میره از داخل ماشین جنازِ رو میاره و میندازه جلوی پای جونگ کوک
۴۱.۵k
۱۶ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.