برای عاشقت بودن شدم دیوانه دیوانه

برای عاشقت بودن شدم دیوانه" دیوانه!
به اشعارم چه می‌بینی بجز الفاظ مستانه

قدح لبریز کن جانا بنوشان جرعه‌ی عشقی
از آن چشمان شهلایت تو ای زیبای دردانه

وضو با اشک می‌گیرم ز شوق دیدنت یارا
نماز عشق می‌خوانم پر از احساس جانانه

گذر از عشق و سرمستی حرامم باد در تکرار
چه می‌خواهی دگر جانم از این رسوای دیوانه
دیدگاه ها (۰)

ای دل شکایت‌ها مکن تا نشنود دلدار منای دل نمی‌ترسی مگر از یا...

جایی که شمع رخشان ناگاه بر فروزندپروانه چون نسوزد کش سوختن ی...

بگذر از شعر و غزل،هیچ مگو،رام توامبا من از عشق بگو،یوسف خوش ...

بر من از دست تو چندان که جفا می‌آیدخوشتر و خوبتر اندر نظرم م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط