اسم: دیدار 🍷
اسم: دیدار 🍷
p¹⁹
۱ ساعت بعد:
ویو تهیونگ:
دیدم یک ساعته که از اتاقش بیرون نیومده. نگرانش شدم. رفتم سمت اتاقش و درو باز کردم و رفتم تو
بیدار بود. روی تختش دراز کشیده بود و داشت به سقف نگاه میکرد
به طرز عجیبی این کلمه از دهنم اومد بیرون
تهیونگ: ببخشید
ا/ت:..................
راوی:
تهیونگ رفت کنار ا/ت نشست
ا/ت میخواست بلند شه که تهیونگ دستشو گرفت و ا/ت افتاد تو بقلش
ا/ت از خجالت سرخ شده بود و نگاهشو به زمین داده بود. تهیونگ داشت به لبای صورتی رنگ ا/ت نگاه
میکرد. ا/ت دیگه تحمل نداشت و میخواست پاشع که تهیونگ بهش گفت
تهیونگ: میشه چند دیقه همینطوری تو بغلم بمونی؟
ا/ت: نه ولم کن میخام برم
تهیونگ: تو که جایی واسه رفتن نداری
ا/ت: نمیخامم تو بغل تو باشم
p¹⁹
۱ ساعت بعد:
ویو تهیونگ:
دیدم یک ساعته که از اتاقش بیرون نیومده. نگرانش شدم. رفتم سمت اتاقش و درو باز کردم و رفتم تو
بیدار بود. روی تختش دراز کشیده بود و داشت به سقف نگاه میکرد
به طرز عجیبی این کلمه از دهنم اومد بیرون
تهیونگ: ببخشید
ا/ت:..................
راوی:
تهیونگ رفت کنار ا/ت نشست
ا/ت میخواست بلند شه که تهیونگ دستشو گرفت و ا/ت افتاد تو بقلش
ا/ت از خجالت سرخ شده بود و نگاهشو به زمین داده بود. تهیونگ داشت به لبای صورتی رنگ ا/ت نگاه
میکرد. ا/ت دیگه تحمل نداشت و میخواست پاشع که تهیونگ بهش گفت
تهیونگ: میشه چند دیقه همینطوری تو بغلم بمونی؟
ا/ت: نه ولم کن میخام برم
تهیونگ: تو که جایی واسه رفتن نداری
ا/ت: نمیخامم تو بغل تو باشم
۳۰.۸k
۰۹ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.